پست های ویژه
دانلود رمان وسعت اندوه pdf از مهسا رمضانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
رامش یه زنه؛ از جنس خیلی از زنای دیگه! شوهرش رو تو یه تصادف از دست داده، توی غم هاش غرق شده، کمرش شکسته. درد داره زن باشی، عاشق باشی، عاشقت باشن و خدا نخواد که این عشق بمونه و همه بگن حکمتش همین بوده. رامش یه زنه که هر جا پا می ذاره و هر کار می کنه، پشت سرش حرف هست. دختر ما…
اشکام رو که دیگه اختیاری برای اومدنش ندارم پاک می کنم و خیره می شم به طبیعت سبز جلوم. یه بار دیگه آهنگ رو پلی می کنم و باز بارها و بارها به حرف های بابک فکر می کنم. سرم رو بلند می کنم و از خدا می خوام که جاش خوب باشه. مسیر پیچ در پیچ مربوط به خونه رو رد می کنم و می رسم به سر جاده. مدتیه که اومدیم گیلان و من از تهران و خیابون فقط یه جا تو ذهنم مونده.
یه چهار گوش کوچیک که هر هفته هر کجای دنیا هم که باشم، باید برم سراغش. یه مکان کوچک غمگین؛ اما دوست داشتنی. یه حجم، پر از آغوش گرم مردترین مرد دنیا که رفتنش کمرم رو خم کرد. یه تضاد عاشقانه. یه حجم از هق هق های زنانه. یه حجم از بودن و نبودن. یه عشق که زیر خروار ها خاک دفن شده. طاقتم طاق می شه. تحمل و صبرم به پایان می رسه.
و وسط جاده می ایستم و بعد می شینم. تنم توان نگه داشتنم رو نداره. می شینم و مثل تک تک روزهای این دو سال و چند ماه گذشته می زنم زیر گریه. گریه ای که فقط درخت های سر به فلک کشیده ی روستا و جاده ای که می رسه به نونوایی شاهدش هستن و خدا … خدایی که نخواست مردم بمونه و با من باشه. نخواست و من هنوز سر تعظیم به درگاهش فرود می یارم….
