پست های ویژه
دانلود رمان سایه امید pdf از مهسا رمضانی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مهتا دختری که دریک خانواده بسته زندگی میکنه وبخاطر یک انتقام دزدیده میشه واین زندگیشو تغییرمیده..
شب به آخر رسیده و من تو این اتاق تاریک دیگه اشکی نمی ریزم و در عوض دنبال اینم که یه جوری مهیار رو راضی کنم تا گوشیم رو بده. وقتی حس می کنم که همه خوابن از اتاق میام بیرون. تو آیینه ی کنار در خروجی صورتم رو می بینم. چیزی از چکی که خورده بودم معلوم نیست. چراغ اتاق مهیار روشته و در اتاقش نیمه باز، به سمت اتاقش میرم. خونه ساکت ساکته،
مهیار پشت کامپیوتر در حال تایپ یه چیزی توی ورده. آروم میرم تو، هیچ وقت عادت نداشتم در بزنم و الانم همین طور، ظاهرا مهیار متوجه من نیست. به تندی کار می کنه و کلید ها رو فشار می ده. دوباره بغض تو گلوم می شینه. باید یه جوری راضیش کنم. صداش من رو از جام می پرونه. – مهتا حوصله ات رو ندارم، برو بیرون. -داداشی تو رو خدا.- مهتا شنیدی چی گفتم یا نه؟
به دیوار تکیه میدم و دهان باز می کنم و میگم: -مه… -تا داد نزدم مامان اینا بریزن این جا گورت رو گم کن. آبروم رو پیش دوستم بردی ، چقدر من تعریفت رو کردم! چقدر من گفتم مهتا مثل دخترای ول نیست، دنبال دوستی های کوتاه نیست، دنبال این عشق های خیابونی نیست، حالا اگه اونی که باهاش دوست بودی، ارزشش رو داشت یه چیزی! پسره ی احمق , حالام برو بیرون…
