دانلود رمان دلباز (جلد دوم) pdf از نغمه نائینی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مهندس فرهاد فخر در آخرین لحظات زندگیِ دایه اش، متوجه ی صحبت هایی میشه که ذهنش رو درگیر می کنه، موضوعی که به گذشته ها بر می گرده. گذشته ای که فرهاد ازش بی خبره و با برملا شدن رازهاش مسیر زندگیش تغییر می کنه. در همین حین با دختر نقاش و دلربایی آشنا میشه که ردپای اون دختر رو می تونه در جای جای روابط خانوادگیش پیدا کنه. دختری که…
نگاهش در بین جمعیت گشت و روی تابلوی اعلانات پروازها ماند .بالاخره طیاره اش نشسته بود. دست ها را در جیب های شلوار کرد و به مسیری چشم دوخت که مسافران می آمدند. انتظارش طولانی نشد .برادرش از دور پیدا شد؛ با دو چمدان بزرگ و او آنقدر خیره نگاهش کرد تا نزدیکش رسید .چمدان ها را رها کرد و خندان پیش آمد: _خان داداش نوکرتم !
به عشق شیرین اومدم، دلتنگ فرهاد اومدم! لبخند آرام آرام روی لب هاش نشست، دست ها را بالا برد و خسرو را به خود فشرد: _خوش اومدی .نرسیده سیاه بازیت شروع شد؟! خسرو سرحال سر عقب کشید: _دور از چشم آقاجون باز سیگار کشیدی؟ !خودت تنهایی اومدی استقبالم؟! با چشم به چمدان ها اشاره کرد: _بردار بریم که عزیز و بقیه چند ساعته چشم به راهتن.
خسرو یکی از چمدان ها را برداشت و دیگری را برادرش بلند کرد. _قربون جذبه ت داداش …طیاره دیر رسیده من تقصیرکارم؟ از سالن که بیرون رفتند، خسرو با اشتیاق به اطراف نگاه انداخت: _تهرون تهرون که میگن خیلی خاشه …داداش، دلم لک زده بریم جاجرود، بریم سینما فیلم بزن بزن ببینیم …فکرش درگیر بود. ذهنش آشفته بود، دلشوره ی بدی ته وجودش چسبیده بود اما…