دانلود رمان غمزه ای برای دیاکو pdf از سارا اصل برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
غمزه دختری که برای از ارث محروم نشدن پدرش قبول میکنه با کسی که پدر بزرگش شرط میکنه ازدواج کنه وبعد هم برای مدتی ایرانو ترک کنه درحالی که از بچگی عاشق دیاکو بوده و برای اینکه دیاکو باهاش بازی کنه بهش اجازه می داده که در عالم بچگی اونو لمس کنه بااین حال هنوز هم عاشق دیاکوست اما نمی خواد قبول کنه….
عمارت ملکشاهی ها غرق هلهله بود خدمو حشم سر از پا نمی شناختند سالار خان ملکشاهی درصدر این جدول با شکوه و جبروت خاص خودش از بالای ایوان عمارت آبواجدادی اش به تماشا نشسته بود می دانست نفس های آخر را می کشد. حکمرانی بدون چونوچرایش رو به پایان بود همه کارهایش را انجام داده بود و فقط یک حکمش معلق بود.
شاید برای همین منتظر دردانه قلبش مجری حکمش… غمزه بود. با صدای مهماندار نفس در سینه اش حبس شد. از پنجره هواپیما بیرون را نگاه کرد. فقط خدا می دانست که با بندبند وجودش دلتنگ این خاک بود و امروز همان روز موعود بود بعد از ۷ سال محکمتر پخته تر و زیباتر برگشته بود با شوری عجیب هوا را نفس می کشید با خودش فکر کرد پس این ناز دیوانه چه می گفت.
که هوای تهران آلوده است مگر هوایی پاک تر از این هوا وجود داشت. سعی می کرد محکم قدم بردارد. می دانست پشت شیشه های سالن انتظار کسانی به انتظارش ایستاده اند که عمق حسرت دیدنشان را بالش خیس از اشکش می دانست. تا کارهایش انجام شود ربع ساعتی طول کشید. با دقت به پشت شیشه نگاه می کرد یک نظر کافی بود تا اشک هایش راه خودشان را پیدا کنند…