دانلود رمان سیل چشم هات pdf از زهرا اسماعیل زاده برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری به اسم هانا که در روستایی اطراف تهران زندگی میکند که گذشته تلخی دارد، آن هم فقط بخاطر بیاحتیاطی پدر و مادرش؛ اما از این گذشته تلخ با پیروزی بیرون میآید که با آمدن روانشناسی در زندگیش و زندگیش به کل تغییر میکند اما نمیداند که حواس ارباب روستا را هم پرت خودش کرده که یهو…
آراد؛ وارد بیمارستان شدم بیمارستانی که در یه روستای کوچیک اطراف تهران بود؛ چون روان شناس بودم، می خواستم ببینم کسی مشکلی داره تا کمکش کنم. کارم این بود چندین مریض داشتم که الان از زندگی کردن، خیلی راضی اند. صحبت کردن با بقیه و ارتباط برقرار کردن و درک کردنشون کارم بود، از کارم راضی بودم چون علاقه داشتم.
وارد بخش شدم به مریض هایی نگاه کردم که روی تخت های بیمارستان دراز کشیده بودن چندسالی بود که از خارج برگشته بودم ایران و مادر و پدرم خارج بودن؛ البته مادرم همیشه با برگشتنم به ایران مخالفت می کرد! راستش نفهمیدم که چرا از برگشتم به ایران مخالف بود! چون فواد رفیق چند سالم، اینجا بود و برگشته بودم.
جالبی این روستا و افرادی که اینجا زندگی می کردن، این بود… دختری با چشم های نه چندان درشت و قهوهای، صورت سفید و گرد، بینی و لب های خوش فرم و صورتی! باتعجب نگاهم کرد که گفتم: میتونم کمکت کنم؟ نگاهش رو ازم گرفت و به یه گوشه خیره شد پوزخندی زد و گفت: وقتی پدر_مادر آدم نمیتونن کمکت کنن، یه غریبه چه طور میخواد کمکت کنه؟ من روانشناسم…