دانلود رمان هرگز هرگز (دو جلدی) از کالین هوور pdf از برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
چارلی واینوود و سیلاس نش، از زمانی که یاد گرفتند راه بروند، بهترین دوست هم بودند. از سن چهاردهسالگی عاشق هم شدند. اما از امروز صبح… کاملاً با یکدیگر غریبه هستند. اولین خاطراتشان، اولین دعوایشان و اولین لحظهای که عاشق یکدیگر شدند… همهچیز را فراموش کردهاند. چارلیز و سیلاس باید باهم پرده از اتفاقی که برایشان افتاده است بردارند و دلیلش را بفهمند؛ اما هرچه بیشتر پیش میروند و بیشتر در مورد خوشان میفهمند… بیشتر برایشان این سؤال پیش میآید که چرا از همان ابتدا، رابطهشان را باهم شروع کردند؟ چارلی هرکاری میکند تا فراموش کند و سیلاس هرکاری میکند تا بهیاد آورد…
صدای سقوط یه چیزی میاد… یک سری کتاب کف اتاق سقوط میکنن. چند دور میچرخن و نزدیک پاهای من توقف میکنن. پاهای من !!! من این صندل های مشکی و ناخن های قرمز و نمیشناسم ولی وقتی که اراده میکنم حرکت میکنن پس باید پاهای من باشن . واقعا؟ صدای یه زنگ میاد. صداش تیزه از جا میپرم… قلبم انگار مسابقه گذاشته. چشم هام و به چپ و راست میچرخونم تا بتونم محیط اطرافم و تشخیص بدم.
تلاش میکنم خودم رو گم نکنم. زنگ چی بود؟ من کجام؟ بچه ها با کوله پشتی هاشون در حالی که صحبت می کنند و می خندن به آرومی وارد اتاق میشن . زنگ مدرسه! پشت میزهاشون می شینن و صداهاشون باهم دیگه مسابقه میدن. حرکتی توی پاهام میبینم و شگفت زده میشم. یکی خم شده و کتاب های کف اتاق و برمی داره. یک دختر قرمز رو با عینک … قبل از اینکه بلند شه با ترس به من نگاه میکنه بعد
عصبانی میشه. آدمای اطرافمون دارن میخندن و وقتی که به اطرافم نگاه میکنم فکر میکنم دارن به من میخندن اما این، اون دختر عینکی هست که بهش نگاه میکنن یکی صدا میکنه ”چارلی، اینا رو ندیدی؟” و بعد ”مشکلت چیه چارلی” “سلام ؟” قلبم تند تند میزنه، اینجا کجاست؟ چرا یادم نمیاد؟ یکی صدا میکنه ” چارلی ” به اطراف نگاه میکنم ، چارلی کیه؟ کدوم یکی شون چارلیه؟ اینجا بچه های زیادی هستن…