دانلود رمان رازهای عقیق pdf از تبلور برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
این رمان روایت دختری به اسم عقیق و عشق یکطرفه اون به پسر خاله اش به اسم هومن است و بنابه اجبار در خانه پدر بزرگ اش عنایت الله خان ساکن می شود و سوء تفاهمی که بین عقیق و شخص منفور زندگیش، بهزاد بوجود می آید پرده از رازهای از خاندان عنایت الله می گشاید …
– عقیق…عقیق…
ساعت دوازده بود. هنوز صدای آهنگ شادی که از سیستم صوتی پخش میشد، و دو تا دختر بچه وسط پذیرایی پیچ و تاب می خوردن و مهمان ها براشون دست میزدن. زنی چهل و پنج ساله ای موهای روشن اش را توی روسری داد و از جماعت شاد رو به رو چشم گرفت.
– عقیق پس کجایی؟
وقتی جوابی نشنید، از جاش بلند شد و سرکی به آشپزخونه زد…
– تو اینجایی دو ساعته صدات می کنم؟!
دو تا دختر که چفت هم زیر اپن آشپزخونه نشسته بودن، در گوش هم پچ پچ میکردن با دیدن زن سیخ نشستن.
– پاشو حاضر شو میخوایم بریم…
– بهار کجا می خوای بری مادر؟
بهار همینطور که دکمه های مانتوشو می بست، به عقب برگشت و صورت چروکیده مادرش را بوسید.
– فدات شم مامان ملوک، فردا جعفر آقا شیفت، باید برم تا اذون چیزی نمونده.
دختری که کنار عقیق نشسته بود از زیر اپن بیردون آمد.
– خاله مگه اعلان کردن فردا اول ماه رمضون؟
– اره خاله.
مامان ملوک قابلمه بزرگ غذا رو از یخچال درآورد. بیا مادر این همه غذا زیاد آمده واسه خودتو بهجت و بهی و بهروز بکش…تا برسین خونه وقتی نیست واسه سحری درست کردن…