پست های ویژه
دانلود رمان ارکیده pdf از مهدیه عشرتی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری به نام مهر انگیز، که هر شب با رویای کودکی نیمه برهنه و وحشت زده،از خواب میپرد. موضوع وقتی جدی میشود که دخترک در بیداری هم ظاهر میشود و با نگاه التماس آلودش مهرانگیز را متوجه خود می کند. مهر انگیز که به شدت ترسیده با مردی آشنا میشود که او هم درگیر همین ماجراست …….
ھوا ابری بود و باد سردی میوزید …نگاھم به اطراف چرخید، در یه جایی شبیه بیابان ایستاده و کتابھایم را محکم تو بغل گرفته بودم ..ھر چه به مغزم فشار آورده که چطور از اینجا سر در آورده ام چیزی به خاطرم نیامد. از دور سقف خانه ای پیدا بود. خواستم به طرفش قدم تند کنم که دیدمشان … بی توجه به من از کنارم گذشتند…ھمزمان بوی خوشایندی به مشامم خورد و با نگاھم دنبالشان کردم.
مردی درشت اندام که کت پشمی بلندی پوشیده و دست دخترک را محکم گرفته بود …دخترک برگشت و نگاه ملتمسش را به من دوخت. موھای بافته اش که معلوم بود از مرتب کردنش روزھا میگذرد، به دکمه ی کت مرد گیر کرد و مرد بی توجه به دردی که تحمل میکند با قدمھایی بلند او را دنبال خود میکشید. باد شدیدتر شد و من تازه متوجه شدم که دختر فقط یک زیر پوش به تن دارد که از سفیدی آن چیزی نمانده است ……
از لرزشی که به تنم افتاد از خواب بیدار شدم .انقدر ھوشیار بودم که انگار تمام آن وقایع را گذرانده ام …لبھایم خشک شده و میسوخت گویی که واقعا صورتم زیر شلاق باد آن بیابان بوده است ….به سقف خیره شدم. لبانم را با نوک زبان تر کرده و چشمانم را بستم. چھره ی معصومش دوباره توی ذھنم به نمایش درآمد. پتو را کنار زده و در جایم نشستم. دستی میان موھای ژولیده ام کشیده و نفسم را پر صدا بیرون دادم …
