دانلود رمان دختر زشت pdf از شیرین برقعی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان ازونجایی شروع میشه که سهراب پسر خانواده ای ثروتمند طی یک تصادف درشکه شون با دختری به اسم صفورا آشنا میشه، صفورا دختری یتیم هست که در یتیم خونه بزرگ شده، دختری بسیار زیبا که همین زیبایی باعث میشه سهراب دلباخته اش بشه. از طرفی دخترعموی سهراب رو برای ازدواج با اون در نظر گرفتند و وقتی سهراب از تصمیمش برای ازدواج با صفورا با خانواده اش صحبت میکنه پدرش طردش میکنه. سهراب و صفورا با هم ازدواج می کنند و در محله های فقیر نشین زندگی می کنند. سالها میگذره و صفورا بچه دار نمیشه و به سهراب پیشنهاد میکنه با دختر زشتی ازدواج بکنه تا از اون بچه دار بشن…
چشمهایش به تار و پود گلهای ناتمام قالی اش خیره مانده و سخت به فکر فرو رفته بود. صدای آهنگین کاردک قالی باقی که با سرعت هر چه تمام تر همراه با دستهای نحیف و زحمت کش او حرکت می کرد، تنها نوایی بود که سکوت سنگین حاکم بر فضا را می شکست. اما این آهنگ آنقدر شبانه روز در گوش آن دو پیچیده بود که اکنون خود جزیی از سکوت برایشان به حساب می آمد.
شوهرش سهراب، استکان چای در دست بر پشتی زوار در رفته شان تکیه زده و از دور او را می نگریست که همچون همیشه مقابل دار قالی اش زانو زده و سعی می کند خود را سرگرم کار نشان دهد. اینقدر از این زاویه به او نگریسته بود که گاهی حس می کرد دلش برای دیدن صورت زیبای او تنگ می شود. هرچند که آن جثۀ ظریف و ریزه و آن موهای پیچ و تاب دار به رنگ طلایش آنقدر برای او عزیز و دوست داشتنی بودند که حتی در این حالت هم از نگاه کردن به او سیر نشود.
به نظر می رسید تنها چیزی که برای سهراب ملال آور است، این سکوت مطلق اوست. از صبح تا غروب جان کنده و کار کرده بود، حالا خسته و ناتوان نزد همسرش بازگشته و انتظار داشت او مانند گذشته با شیرین زبانی هایش خستگی را از تن او بیرون کند. اما صفورا همچون تندیسی از ماتم مقابل چشمان شوهرش نشسته و سکوت اختیار کرده بود. سهراب هم مثل همیشه رفتاری که از گذشته تاکنون با او داشته است را در ذهن خود مرور می کرد …