دانلود رمان بیخانمان pdf از فاطمه حمیدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نامزدی رزا با پسر عموش به خاطر گناه پدرش بهم می خوره و رزا مجبور می شه تو خونه ی پسر عموش خدمتکار باشه. اما همه چیز زمانی دست خوش تغییر می شه که پای مرد مرموزی به زندگی رزا باز می شه…
صدای وزش باد میون شاخ و برگ های درخت های باغ، به رقص دراومد و خودش رو به شیشه ی شکسته پنجره کوبید. سوز سرمای اسفند که تن هر عابری رو تو خیابون می لرزوند، حالا از روزنه های پنجره رخنه کرده و تو کل اتاقک انباری مانند ته باغ پخش شده بود. گوشه اتاق تو خودم جمع شده و پتوی عاریه ای بی بی رو دور خودم پیچیده بودم.
صدای بوق ماشین و حرکت لاستیک های بنز مشکی رنگش روی سنگ شن های وسط حیاط تو کل اتاقک منعکس شد. پتوی مچاله شده توی دستم رو فشردم و بغض گیر کرده تو گلوم رو قورت دادم…صدای قهقهه از سر خوشیش که پیچید توی فضای سنگین و سرد باغ، دلم تکون خفیفی خورد و قلبم مشت شد. صدای قدم هاش نشون از دور شدنش بود.
نفس حبس شده تو حصار گلوم رو آه مانند بیرون دادم، کم کم پلک های صد تونیم سنگین شد و به خواب عمیقی رفتم. صدای بی بی آهنگ بیداری برام نواخت:
– پاشو دخترم…چقدر می خوابی؟!
کمر چوب شده ام رو تکون دادم و کش و قوسی رفتم، جلدی از جام پا شدم و از تو صندوقچه ی شکسته ی تو اتاقک لباس رنگ و رو رفته خدمتکاریم رو به تن کردم و تا خود عمارت اصلی دویدم.