دانلود رمان رویای سرنوشت pdf از افسون یاری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان عشق دو دختر متفاوت، جسور و بی پروا، که در کشمکش های شاید عشقی درگیر احساسی که فکر می کنند عشق است، می افتند. این دو دوست همچون دو خواهر لحظه ای از هم جدا نخواهند شد. آنها (شینا و افسون ) بعد از رسیدن شاید به همان عشقشان (مهیار و اراد ) متوجه می شوند حسی که داشتند تنها برای فهمیدن رازهای دل این دو پسر است. اما پنچ ماه بعد متوجه این موضوع شده، اونا هر دو که روی موندن نداشتند. با بورسیه ای که از طرف دانشگاه میگیرن به آمریکا برای ادامه تحصیل فرستاده می شوند، اما اونجا در دانشگاه درگیر دو نفر به اسم های (آروین و آرون) می شوند. دو پسر به زیبایی آن دو، همانطور جسور با چشمانی افسانه ای، شروعی مثل جنگ، جدالی سخت اما برابر، در این عشق سوزان، غرور، نفرت، حس انتقام، بی پروایی نسبت به هم فریاد میزد…
چشمشو باز کرد…مث همیشه موبایلش خودش رو کشته از بس زنگ زده…بلند شد و رفت سمت دستشویی اتاق…اینقدر خوابیده بود که صورتش شبیه بادکنک شده بود…چند مشت آب یخ به صورتش زد و اومد بیرون…به ساعت اتاقش نگاه کرد، با خودش گفت: 1:30 وای خدا من چقدر خوابیده بودم، از پله ها اومد پایین. وقتی روزنامه روی میز رو دید، یه نفس راحت کشید…
آخه تازه کنکور داده بود و رشته ای رو که دوست داشت قبول شده بود؛ بله روانشناسی قبول شده بود…از بچگی روانشناسی رو دوست داشت…واقعا خوشحال بود که تو رشته ای قبول شده که دوستش داره…رفت تو آشپزخونه و دید بله مامانش میز ناهار رو چیده و بعد رفته…اخه مامان و باباش با هم تو شرکتشون کار می کردن…پدرش یه کارخونه تولید رنگ داره…بابا و مامانش با هم اداره اش می کنند…
کلا خانواده خوبی هستند و دستشون به دهنشون میرسه…برادرش هم با کمک باباش یه آتلیه عکاسی زده…بعد از اینکه ناهارش رو خورد، فاطمه خانوم رو صدا کرد تا میز رو جمع کنه. فاطمه خانم از وقتی یادش میاد تو خونشون بود…هیچکس رو نداشت. یه خانوم مهربون و دوست داشتنی که صداش میزد فاطی جوون…