پست های ویژه
دانلود رمان گیسوی پاییزی pdf از عطیه شکری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من یک مردم با تمام ابهت های مردانه ام و تو یک زنی با تمام ظرافت های زنانه ات. در ظرافت های زنانه ی تو چه جادویی نهفته است که دود می کند تمام ابهتم را؟! ما دو نقطه ی اشتراک با هم داریم: هردویمان از عشق ضربه خورده ایم. هردویمان نابودگر احساسات دیگری هستیم. و حال سرگردان در میان احساسات گوناگونمان دست و پا می زنیم. اما رهایی از عشق که امکان ندارد، دارد؟
“گیسو”
اشک هایم را پس زدم و در آینه به چهره ام نگاهی انداختم. جای سیلی آن رذل بر روی صورتم به من دهان کجی می کرد. نیشخند بزرگی به حال زارم زدم. سهم من از دنیا چه بود؟! سهم من از این دنیا مرگ مادرم بود؟! سهم من از این دنیا پدر معتادم بود که مرا با این سن کمم به عقد مردی هوس ران درآورد؟! سهم من از دنیا هوویی بود که مانند بختک بر سرم آور شود؟!
به راستی من چه حقی از این جهان بی کران داشتم؟! صدای مادرش که مرا فرا می خواند بلند شد: گیسو بیا ببینم!
آه چه کلمه ی غریبی! من به فدایت شوم مادرم که در این دو ماه نبودنت دنیایم از هم پاشید…قطره اشکی بر روی گونه ام سر خورد. با سر انگشت آن را پاک کردم. از سرویس بهداشتی بیرون زدم و خودم را به حضور مادر همسرم رساندم.
_ با من کاری داشتین خانوم بزرگ؟!
اخم های همیشه در همش زخم شد و بر روح رنجورم نشست. دیگر عادت کرده بودم به این نگاه هایی که مرا به چشم حقارت می نگریستند و سر کوفت می کردند و بر سرم فرود می آوردند سایه ی به اصطلاح مَردم را. نیش زد به قلبی که دیگر جای سالم نداشت: این چه کاری بود که با سهیلا کردی؟
سرم را به زیر انداختم هم چون بچه ای خطاکار؛ اما فقط خدا می داند که من هیچ نقشی در سقوط هووی ام از پله ها نداشته ام. هوویی که عزیز دردانه ی این خاندان بود. اشک در چشمانم حلقه زد.
