رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
دانلود pdf رمان کوله بار تنهایی زهرا نبی لو

دانلود رمان کوله بار تنهایی pdf از زهرا نبی لو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

زانو میزنم درمقابل سنگ قبر کسی که تموم زندگیم بود. کسی که با رفتنش دل منم باخودش برد. دلگیرم از همه و همه کس، اشکام به آرومی روی صورتم غلتیده میشه. گل رزهای قرمز رو پرپر می کنم، روی سنگ قبرعشقم گلایی که باید دست گل عروسی می شد! ولی حالا داره روی سنگ قبر داماد قصه پرپر میشه.!..عکس خندون ماهان روی سنگ قبر بهم دهن کجی می کنه. حالم بده! زارمیزنم و گله می کنم، زارمیزنم و اسمش رو صدا میزنم …

خلاصه رمان کوله بار تنهایی

باصدای شکسته شدن ظرفی، چشام رو باز کردم. وای بازم مامان ظرف شکوند. کلافه از روی تخت بلندشدم، بدون توجه به سر و وضع نامرتبم، با همون موهای پریشون وتاب وشلوارک کج وشلخته ام از اتاق زدم بیرون. خمیازه کشان از پله ها پایین اومدم. یک راست به سمت آشپزخونه رفتم، مامان با دیدنم از ترس هین بلندی کشید و ملاقه از دستش روی زمین افتاد.
-هین!

نگاه متعجبی بهش کردم وگفتم:
-مگه جن دیدی مامان؟
-صد رحمت به جن ،تو از جنم بدتری!
نگاه بی خیالی بهش می اندازم ومیگم:
-مادر دست وپا چلفتی من باز چی شکستی؟
با چهره ی عصبی به سمتم میاد و میگه:
-به من میگی دست و پا چلفتی؟
آب دهنم رو قورت میدم وبا ترس میگم:
-مزاح فرمودم مادر
چشم غره ای میره ومیگه:
-دیگه تکرار نشه
-چشم

به سمت اجاق میرم ودونه دونه در قابلمه ها رو باز می کنم با به به و چه چه میگم:
-اوممم ،چه کرده فرشته بانو ،چه خبره مامان؟
-هیچ خبری دخترم…
چشمام رو ریز می کنم ومیگم..
– خبری نیست، سه چهارنوع غذا پختی؟!
-دایی فرشادبا خانواده میان
مثل بچه ها دست بهم میکوبم وبا ذوق غیرقابل وصفی میگم:
-جون
مامان چشم غره ای میره ومیگه:
-مرض، برو آماده شو الان که بیان…
چشمام رو لوچ می کنم واز آشپزخونه بیرون میزنم…

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    کوله بار تنهایی
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    زهرا نبی لو
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    سایت رمانسرا
  • صفحات
    364
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 681 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.