دانلود رمان نگاهش دنیام بود pdf از Anita_a برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان در مورد دختریه به اسم رکسانا از یه خانواده ی اصیل و ثروتمند ولی شیطون و خوش گذرون است. تا روزی که روز اول دانشگاه توجهش به پسری جلب می شه که شده بت دخترای دانشگاه… یه پسر مغرور و سرد…. رکسانا خودش زیبا و پولداره و سر لج و لجبازی با یکی شرط می بنده که سامیار رو عاشق خودش بکنه و تو بازی سرنوشت این دوتا با هم هم گروهی می شن تا روی یه پروژه ی مشترک کار کنن و کم کم عاشق هم می شن و همه چیز آماده است تا ازدواج کنن…. ولی یهو سامیار عوض می شه، تلخ می شه و غرور رکسانارو می شکنه و برای همیشه از ایران میره… بعد از سه سال همه چیز عوض شده، رکسانا تغییر کرده، سامیار تغییر کرده و این بار با هم تو فرانسه ملاقات می کنند و…
چشمامو که باز کردم، صدای رایان رو می شنیدم که از مریم می خواست تا بیاد و منو بیدار کنه مریم خدمتکار شخصیم و رایان برادرم بود، قبل از اومدن اون از تخت بلند شدم و به سرویس اتاق رفتم تا صورتمو بشورم که با نگاه کردن به آینه ناخوداگاه به جای چشمای خودم یه جفت چشم سبز-آبی جلوم ظاهر شد، چشمای خاصی که دیگه هیچ وقت مثلشو ندیدم .چشمایی که تو نگاه اول آبی بود ولی با ترکیب سبز و از طرفی هم رو به داخل خاکستری می شد.
با افسوس یاد روزی افتادم که برای اولین بار دیدمش…درست سه سال پیش….. امروز روز اول دانشگاهمه و از شدت هیجان زود تر از همه پاشدم. پس با ذوق راه افتادم برم رایانو بیدار کنم که به خاطرش باید می رفتم طبقه ی بالا. شما یه عمارت سفید رو تصور بکنید که مثل ستاره وسط یه باغ پر درخت می درخشه. البته دوتا ساختمون کوچیک تر و فرعی هم بود که یکی مال خدمتکارا و اون یکی گاراژ بود.
آها می گفتم، طبقه ی اول خونه که هزار متر بود چهارتا اتاق مهمان تو یه راهروش داشت و طبقه ی دوم مال من بود که اتاق خودم با یه اتاق اضافی برا دوستام و سالن ورزشم بود و اتاق مطالعه و یه کتابخونه و طبقه ی سوم درست با همین امکانات مال رایان بود و طبقه ی آخر خونه که معمولا کسی نمی رفت مال بابا بود…