دانلود رمان تئوری قتل (جلد دوم ارباب تاریکی) pdf از اطلس برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دو سال گذشته… همه چیز به ظاهر آروم شده اما در حقیقت اوضاع سخت تر شده! درست زمانی که همه فکر می کنند دیگه بهزادی وجود نداره، ارباب تاریکی بر میگرده… با این تفاوت که دیگه خبری از رحم و مروّت نیست! بالاخره قراره همه تاوان کارهاشون رو پس بدن… همه از جمله خود بهزاد!
با قدم های بلند از فروشگاه مواد غذایی بیرون آمد. هر دو دستش به وسیله نایلون های خرید گیر بود و حالا نمی دانست چطور باید در ماشین خوشگلش را از کند! سانتافه مشکی عزیزش! این آخرین دست مزدش بود، آخرین پرداخت برای ماموریت آخر حتی نمی خواست فکر کند که آن ماموریت چه بود! گذشته ها گذشته بود، الان فقط باید به آینده اهمیت می داد.
از عرض خیابان خلوت عبور کرد. همه جا به طرز عجیبی ساکت و خلوت بود؛ نیم ساعت از غروب آفتاب می گذشت اولین روز کاریش را با موفقیت پشت سر گذاشته بود. حالا او دیگر یک حسابدار بود، نه یک جاسوس! چند قدم باقی مانده تا ماشینش را دوید و نایلون ها را روی زمین گذاشت و در ماشین را باز کرد. با دقت همه نایلون هارا روی صندلی عقب گذاشت.
با لبخند رضایت بخشی به خرید هایش نگاه کرد، سریع در را بست اما همین که برگشت با پیکر سیاه پوشی مواجه شد. از ترس هینی کشید و قدمی به عقب برداشت و به ماشینش برخورد کرد.
_تو… تو کی هستی؟
لرزش صدایش لبخندی روی لبهای مرد سیاهپوش آورد. او فقط نصف صورت مرد را می دید، چشم ها و پیشانیش با ماسک سیاهی پوشانده شده بود، طره ای از موهای قهوه ای لختش روی ماسک افتاده بود.