دانلود رمان چشمان آتش کشیده pdf از Fatemeh78 برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
یک مرد، مردی از تبار خون … مردی با چشمان ماورایی.. مردی که قدرت و سرعتی فراتر از انسانهای دیگه به ارث برده بود … مردی متفاوت از تمام انسانهای دیگه … ناگریز از تغییری هزارساله… مردی که هزاران سال پیش در تابوت خود چشمانش را باز کرد و به دنیای تاریکی خوشامد گفت. ابرای خاکستری و تیره که سرتاسر آسمون و پوشونده بودن، کم کم قطرهها رو مهمون زمین کردن… همهی مردم سریع حرکت کردن تا از دست سیل و طوفانی که به راه بود در امان بمونن … ولی زیر اون قطرههای تند و تیز، یک نفر بر خلاف بقیهی مردم آروم قدم میزد… نگاهش و به زمین دوخت و به گودالای لبالب از آب نگاه کرد… با استشمام بویی لباش و بهم فشرد …
قبل از اینکه کمربند اسلحه ام رو بذارم روی میز، نیک بی هوا جلوم پرید و باعث شد ابروهام توهم بره.
– متأسفم یوهان، همین الان یه گزارش دیگه داشتیم.
چشمام رو تو حدقه چرخوندم و منتظر شدم تا ادامه بده.
– گزارش از طرف یه زنه؛ گفته نزدیک جاده ی سیترسون که به جنگل منتهی میشه، جنازه ی یه مردو پیدا کرده.
چشمام رو ریز کردم و مشتاق و جدی تر گوش دادم….
– به طرز وحشتناکی کشته شده اینجوری که زنه تعریف میکرد از گردن تا سینه ی چپش شکاف بزرگی برداشته، به نظر میاد کار یه حیوون وحشی بوده.
از نیک که آشفته و مضطرب نگام میکرد چشم گرفتم. نمی فهمم این پسر با این روحیش چطوری جرئت کرده پلیس بشه. بارونی قهوهای رنگم رو از روی صندلی چنگ زدم و تنم کردم. کلاه هم روی سرم مرتب کردم و همزمان با سرکشیدن قهوه ام، سوییچ ماشین رو از روی میز برداشتم و تو دستم چرخ دادمش.
– میرم یه نگاهی بندازم نیک، اون زن هنوزم اونجاس؟
نیک همزمان که میزو دور میزد گفت:
_ نه وقتی رسیده شهر تماس گرفته یه ساعتی میشه.
قبل اینکه درو بازکنم شوکه چرخیدم طرفش و گفتم:
_ چی یه ساعت پیش؟ اونوقت الان بهم میگی؟ اصلا چرا به کریس نگفتی بره؟ با این بارون اگه مدرکی هم بوده باشه از بین رفته.
سرش رو با پریشونی انداخت پایین و با صدایی ضعیف شده گفت:
_متأسفم امروز جِیْک و کریس مرخصی بودن و فقط تو امروز شیفت داشتی، به خاطر بارون هم خطوط قطع شدن و نتونستم باهات تماس بگیرم.
نفسم رو کشدار رها کردم تا کمی از عصبانیتم فروکش کنه. لیوان قهوه رو تو سطلی که کنار در ورودیه پرت کردم و به بخارایی که روی شیشه نقش بسته بود، نگاه کردم. سوییچ رو تو مشتم فشار دادم و در ماشینو باز کردم.