دانلود رمان مستر لاو pdf از مائده بانو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نیاز دختری پر شر و شور که از دیوار راست بالا میرفت و حتی فکرش رو هم نمیکرد یه روز عاشق بشه، مست چشم های پسری خونسرد و آروم شد. پسری که یه روز دشمنش بود و دلش میخواست سر به تنش نباشه؛ اما پسر داستان آیا جذب دختر شیطون قصه میشه یا نه؟ دشمنیِ شیرینشون تبدیل میشه به یه عشق آتیشی یا نه؟ در بین راه کلی اتفاق با مزه میفته که بهتره خودتون بخونیدش.
“اشوان” با اخم هایی درهم در حال گوش کردن به دری وری های این دخترهی احمق بودم. اشوان به خدا من دوستت دارم بابا آخه چه جوری بهت بفهمونم دیگه؟ به پیر، به پیغمبر فکر و ذکرم تویی اون روز که اون جوری من رو پس زدی گفتم دیگه سراغش نمیرم ولی نمیتونم اشوان من بدون تو واقعاً نمیتونم توروخدا بذار کنارت باشم. _من حرفم رو زدم خانم محترم خداحافظ. گوشی رو قطع کردم و با بی میلی مشغول خوردن غذا شدم پیدا شدن دوباره اش توی زندگیم چیزی جز
زنده کردن اون خاطرات لعنتی رو نداشت. با چه رویی الان این حرف هارو میزنه؟ سر بلند کردم تا ببینم دور و برم خیلی شلوغه یا نه. چشمم خورد به دختره. داشت تند تند غذاش رو میخورد نمیدونم چرا تک به تک کارهای این دختر خنده دار بود. شیطنتهاش من رو یاد آیسان مینداخت خواهر کوچولوی ۱۴ ساله ام که الان با ید واسه ی خودش خانمی شده باشه. چندباری برای دیدنم اومد؛ ولی وقتی فهمیدن دیگه نذاشتن بیاد پیشم با یاد آوری زبون درازش و شیطنت های بچگانه
اش که مثل همین دختر بود لبخندی روی لبم نشست. سر برگردوندم و بقیهی غذام رو خوردم. امروز کار زیادی توی کارخونه نداشتم؛ ولی برای بررسی چند مورد از مدارک به اجبار اومدم. گوشی رو برداشتم و شمارهی سهیل رو گرفتم. بعد از چند تا بوق جواب داد: سلام داداش چه طوری؟ _سلام سهیل خوبی؟ بار اومد واسه ی رستوران؟ _زنگ زدم، گفت ساعت چهار میرسه. _خیلی خب، نگهش دارین تا من بیام خودم باهاش حساب و کتاب میکنم. _باشه داداش، حواسم هست …