پست های ویژه
دانلود رمان داژفوک pdf از ملیکا شاهوردی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختر شر و شیطونی که عاشق یه زندانی تحت تعقیب میشه و تو یه نگاه دلش رو بهش می بازه… جوری که قید همه چیز رو میزنه تا برای داژوی خلافکار و کله خراب بشه؛ اما ناخواسته درگیر گذشته تاریکش میشه و…
نفسش رو فوت کرد تو صورتم.
– اگر عرضه و جنم نداشته باشی، تا زمانی که موهات هم رنگ دندونات شه تو اون قوطی کبریت می مونی. عرضه و جنم داشته باشی پِیه همه چی رو می مالی تنت و… سکوت کرد و ادامه حرفش رو خورد. بی اختیار پوزخندی گوشه لبم نشست.
– و فرار می کنی…مثل تو! درسته داژو؟
نگاهش تو صورتم چرخ خورد و در نهایت رو چشم هام موند. بی اختیار قفل نگاهش شدم. انگار که چشماش مهره مار داشت، بی رحمانه من رو می کشید داخل سیاهیش! انگشت اشاره اش رو نوازش وار رو گونه م کشید.
– درسته، دختر جون!
بی مکث دستش رو پس زدم و از جام بلند شدم.
– اگر بی گناهی پس چرا…
پرید وسط حرفم…
– قبلا گفتم الانم میگم، سرت تو زندگی خودته باشه؛ تو کارهای من سرک نکش!
به در اشاره کرد.
– حالا اگر شکمت سیر شده برو خونت و بیشتر از این وبال گردنم نشو!
نفس عمیقی کشیدم؛ دیگه موندنم جایز نبود. به سمت میز رفتم و وسایلم رو همراه با کلاهم برداشتم.
– ممنون بابت همه چی داژو، مراقب خودت باش!
دستگیره رو کشیدم و خواستم برم که صداش از پشت تو گوشم پیچید:
– تو هم همینطور دختره یاغی، چشم و گوشت رو خوب باز کن و ترمز بزار رو سرکشیت.
یادت نره، همه چی به اندازه خوبه!
