پست های ویژه
دانلود رمان ماه من بمان pdf از مرجان مرندی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من ماهکم! وقتی با عشق ازدواج کردم فکر نمی کردم یه روزی می رسه که دوباره به خونه پدریم برگردم… حالا اما اون روز رسیده و من دوباره تنهام .. تنها شدم در حالی که خواستگار سابقم همسر دخترعمومه و باز هم نگاهش روی من می چرخه…مجبورم که دوباره ازدواج کنم که تو، پسر عمویی که همیشه مثل برادرم بوده میای و بهم اون پیشنهاد عجیب رو میدی… همه چیز مثل خواب می مونه اما واقعیت اینه که من محرم تو شدم….محرم مردی که یه عمر مثل برادر دوستش داشتم..
ماهک لبش را به دندان گزید تا بغضش سر باز نکند و بعد آهسته گفت:
-قرارمون این نبود!
-مگه قراره چیزی عوض بشه که اینقدر داری سخت می گیری ؟! مگه همدیگرو از توی خیابون پیدا کردیم ماهی؟!
ماهک این بار شرمنده لب گزید و چیزی نگفت. طاها آه عمیقی کشید و به دست ماهک اشاره کرد و گفت:
-دستتو سوزوندی دختر خوب!
ماهک آهسته لب زد :
-چیزی نیست! خوب می شه.
طاها جارو را برداشت و باقی خرده شیشه ها را جمع کرد . ماهک هم با تعلل از روی صندلی بلند شد و یک بار دیگر فنجان ها را پر کرد و از آشپزخانه خارج شد. طاها هم به دنبالش خارج شد و روی مبل نشست حس می کرد جاری شدن صیغه ی محرمیت کارش را سخت تر کرده است. تا قبل از این خیلی راحت تر به ماهک نزدیک می شد حالا اما حس می کرد هر حرکتش ممکن است برداشت اشتباهی در ذهن ماهک ایجاد کند . پدرش می گفت محرم که بشین دلتون به هم نزدیک تر می شه … می گفت محرمیت باعث می شه ماهک ناخودآگاه از اون حس خواهر و برادری فاصله بگیره و به یه چشم دیگه بهت نگاه کنه!
راست گفته بود. حس می کرد ماهک معذب شده و دیگر مثل قبل راحت و بی دغدغه کنارش نمی نشیند اما فکر می کرد نزدیک شدن و باز کردن یخ ماهک حالا برایش سخت تر است. ماهک چای را به مادرش و عمویش تعارف کرد یک فنجان هم برای خودش برداشت و فنجان بعدی را هم به دست طاها داد و همان جا روی مبل تک نفره ی کنارش نشست . هنوز بابت جمله ای که طاها گفته بود خجالت زده بود.
