پست های ویژه
دانلود رمان بازی زندگی pdf از فرین فخرآبادی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
امیر حکیمی تاجر معروف فرش دستبافت ایرانی و صاحب شرکت حکیم بافت تبریز، مردی که سال‌ها مخفیانه عاشق طراح جوان شرکتش بوده. درست چند روز بعد از نامزدی با مارالی که سالهای عاشقش بوده متوجه رازی از گذشته میشه…رازی که همه چیز رو از بین میبره .مادر مارال عشق اول پدرش بوده و مسبب خودکشی مادرش… حالا امیر مونده و دلی که رفته و خونی که روی زمین مونده رابطه ای داغ و عشقی ممنوعه که آبروی خاندان سرشناس و ثروتمند حکیمی رو به خطر میندازه و رسوایی بزرگی به بار میاره…
برای بار دوم زنگ خونه امیر و زد و کمی طول کشید که قامت ژولیده امیر در قاب در نقش ببنده. این امیر، اونی امیری که همیشه میشناخت نبود، این امیر با ریش های نامنظم و مو های ژولیده امیری که تو آغوشش بزرگ کرده بود نبود…این امیر، امیر همه ی سالهای زندگیش نبود. این امیری که معلوم بود چند روز حموم نرفته کجا و اون امیر همیشه مرتب و اصلاح کرده ای که میشناخت کجا.
به درخواست آبتین اومده بود دیدن امیر و به خودش لعنت فرستاد که چرا چند وقتی از این بچه غافل شده، هرچند موضوع کیان اون قدر ذهنش رو دگیر کرده بود که به هیچ چیزی نمیتونست فکر کنه. امیر هم از دیدن عمه اش حسابی جا خورد. انتظار دیدن هرکسی رو پشت در داشت غیر از دیدن عمه اش، نارین.
– شکر خدا دقیقا شدی شبیه غار نشین ها، هم قیافه ات هم ادب و کمالاتت. سلام علیکم حضرت آقا. لااقل یه تعارف بزن بیام تو، کمرم درد گرفت این قدر که پشت این در معطل شدم تا جنابعالی در رو باز کنی. زیر لب آروم سلامی زمزمه کرد و بدون هیچ حرف دیگه ای کنار کشید و تا عمه اش وارد خونه بشه. نارین با دیدن بهم‌ریختگی خونه بیشتر نگران شد اما چیزی به روش نیاورد. روی راحتی توی هال نشست و امیر هم بدون هیچ حرفی روبه‌روی عمه اش نشست.
