دانلود رمان تیمارستانی ها pdf از مرجان فریدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان زندگی دختر جوان و زیبایی به نام شادی که به خاطر شرایط بد خانوادگی، رفتارهای غیر منطقی را انجام می دهد و منجر به انتقال دادنش به تیمارستان می شود. ارکا سالهاست که در بیمارستان بستری ست، گذر زمان موجب وابستگی و درگیری عاطفی ما بین این دو می شود و عشقی میان آنها بوجود می آید و تصمیم می گیرند از تیمارستان فرار کنند اما …
رفتم سمتش و تا من و دید وحشت زده و با چشمای گرد شده خشکش زد و منم با حرص بسته رو از دستش چنگ زدم و خیلی تخص نشستم رو مبل کنارش و دستم و با شدت فرو کردم تو بسته و یه مشت پاستیلای میوه ای شکل بیرون کشیدم و همش رو جا کردم دهنم … شراره همونطوری خشک شده به من نگاه می کرد بالاخره دهن گشادش رو باز کرد و جیغ زد: مامان بابا!
با حرص نگاهش کردم و همون لحظه در اتاق کار بابا باز شد و مامان از آشپزخونه دوون دوون دویید سمتمون و بابا هم از اتاق خارج شد و هر دو هم زمان هول شده به من نگاه کردن و داد زدن: شادی! زیر لب به زور با دهن پر گفتم: زهر مار … مامان و بابا دوتاشون خشک شده و مبهوت به من نگاه می کردن و من نگاهم و از صورت بی سبیل بابا به مامان دوختم و چشمام رو ریز کردم و گفتم:
چیه؟ … مامان با بهت با کف دست کوبید به صورتش و جیغ زد: خاک بر سرم، شادی موهات کو؟ … با ابرهای بالا رفته نگاهش کردم و گیج و خونسرد گفتم: سرجاش! … بابا خشک شده انگشت اشاره اش رو سمتم گرفت و گفت …