دانلود رمان زندگی خصوصی pdf از منا معیری برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
زندگی خصوصی یه داستان تازه است از زندگی یه آدم و یه مرد خانواده با همه ی بالا و پائین شدن ها و کم و کاستی ها یه مرد که گاهی مرد خانواده است و یه پدر و گاهی اوقات درگیرزندگی خصوصی خودش میشه و در گوشه ای از پایین شهر دختری که با سختی های زندگی دست و پنجه نرم میکنه و برای زندگی نه چندان راحتش سخت کار میکنه تا اینکه سرنوشت…
از راهرو گذشت و چند پله پایین رفت تا به آشپزخانه رشید: آقا جابر … من دارم میرم … فردا صبح سفارشا رو میارن … حواستون باشه مثل دفعه ی قبل نشه! چشم آقا … چشم… کنار درب ورود و خروج کارکنان رستوران ایستاد و نگاهی به داخل انداخت … کم و بیش میزها خالی می شدند … آرش هم کنارش ایستاد: گیسو رو یادته؟ … چشمانش را ریز کرد … پسر بچه ای با چنگالش افتاده بود به جان رومیزی … پووف کلافه ای کشید … آرش غر زد: اسکروچ! ول کن اینا رو … می گم گیسو رو یادته؟ برگشت و چشم غره ای به آرش رفت: چی می گی برای خودت؟
آرش ابرو بالا برد و خندید: گیسو کمند … دختر بابا … یادت نیست؟ نگاهی به ساعتش انداخت اگر می ماند و به حرف های آرش گوش می داد به موقع نمی رسید … راه رفته را برگشت تا از درب پشتی خارج شود … آرش هم دنبالش راه افتاد : آناهید چند روز قبل تو نمایشگاه دیدش … تازه از ایتالیا برگشته … ریموت را از جیبش بیرون کشید و قفل ماشین را زد : چشمت روشن … الان چه کاری از دست من بر میاد؟ فردا شب قرار گذاشتم بریم بیرون …خوش بگذره بهتون.
پشت فرمان نشست .آرش دست روی سقف گذاشت و سمتش خم شد :این تمدید قراردادت تا فردا طول میکشه؟!دم ابرویش بالارفت :منظور؟! … خوب پس … امشب قراردادت و تموم کن که فردا باهم باشیم! در ماشین را بست و استارت زد :هیچ قولی نمیدم … تو که میدونی من همه ی کارام باید روی برنامه باشه … امشب اگه قراردادم اکی شد که هیچ، نشد برای فردا برنامه نذار …