پست های ویژه
دانلود رمان سلاخی pdf از مهین عبدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
حامی، رییس یک شرکت مصنوعات چوبی می باشد که سود حاصله از درآمد آن را وقف خانواده های نیازمند می کند. به واسطه دوستی با سرگرد محبی با خانواده ای آشنا می شود و آنها را تحت سرپرستی خود قرار می دهد و پدرخوانده نسترن و خواهرش می شود. نسترن در شرکت حامی مشغول به کار می شود اما با ورود ژینوس به زندگی حامی …
می دانستم که در شرکت در مورد من و حامی کنجکاو شده اند، حتی با وجود اینکه با خود حامی با ماشین رفت و آمد می کردیم و با هم بودیم بیشتر شبهه برانگیز شده بودیم … نمی دانم شاید روزی من را به همه به عنوان دخترخوانده اش معرفی می کرد تا حداقل خیال کارمندانش مبنی بر حس کنجکاوی شان را آسوده می کرد … سوار شدم و هر دو به سمت خانه جدید به راه افتادیم.
خب نسترن خانم اینم منزل جدیدتون مبارکه! … نگاهم خانه ای را می دید که در خیابانی بزرگ جای گرفته بود … روی دیوارهایش از هر دو طرف شاخه های درختان آویزان بود … در بزرگ و آهنی اش به رنگ قهوه ای سوخته بود … حامی مقابل خانه متوقف کرده بود و من با ولع سرم را کمی خم کرده بودم تا بتوانم از شیشه جلو، خانه را راحت تر ببینم … وای! بیرونش که خیلی قشنگه!
در ماشین را باز کردم و خارج شدم … نگاهم فقط و فقط خانه ای را می کاوید که قرار بود من بعد در آنجا به همراه مادرم و سارا باشیم … مقابل در خانه ایستادم و حامی هم بعد از قفل کردن ماشین به کنارم آمد …
