دانلود رمان ئاکام pdf از رز مشکی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
پسرِ کُرد عیاشی که توی ۱۵ سالگی بهئالا(آلا) دختر همسایشون دست درازی میکنه و از ترسش فرار میکنه و میره تهران و تبدیل به مردی خشک و متعصب میشه. حالا بعد از ۱۰سال با ئالا روبرو شده! ئالا دخترِ لوند و هاتی که غیرت ئاکام رو بخاطر اشتباهش به چالش میکشه!
– آخ لعنت بهت ساواش!
شونه ی ساواش رو با پا شوت کردم کنار و سمت در رفتم . از جا کفشی کفشم رو در آوردم و پا کردم و با قفل کردن در از خونه خارج شدم . توی آسانسور کنار دخترِمدیرِ آپارتمان ایستادم و به نگاهِ خیره اش با اخم نگاه کردم ! با رسیدن به پارکینگ سوارِ ماشینم شدم و به سمت دانشگاه روندم! دیروز مجبور شدم بخاطر گندِ ساواش کلاس رو کنسل کنم. توی پارکینگ دانشگاه پارک کردم و از ماشین پیاده شدم که همزمان با من ماشین ساواش با سرعت کنار ماشینم پارک شد و چند لحظه بعد با چشمهای سرخ و اخم های درهم مقابلم ایستاد…
– آقا بالا سر نمیخوام ؛بگو خب؟
تاک ابرویی بالا انداختم و سرم رو روی شونه ام کج کردم .
-من مثل تو نیستم ، نمیتونم دانشجوهای لوندم و به تختم دعوت نکنم ،توی کارام دخالت نکن ئاکام ! دستم سمت یقه اش پیش رفت و با یقه ی پیراهنش بازی کرد . آروم لب زدم:
-چجوری بهت بفهمونم که اون دخترا گناه دارن؟ من به جای تو عذاب وجدان گرفتم داداش! دستم و با پرخاش پس زد و به سمت دانشگاه رفت. پوفی کشیدم و به سمت کلاسم رفتم . من می ترسیدم که به اشتباهِ من دچار بشه! که یک عمر کابوس جیغ های دختری معصوم گوش هاش رو کَر کنه و عذاب وجدان دست از سرش برنداره! هنوز چشمهای خوشرنگِ دختری که زیر لگد های پدرش با اشک و التماس به من خیره بود رو یادمه!
وارد کلاس شدم و فکرِ عذاب آور اون سالها رو از ذهنم دور کردم! کیفم رو روی میز گذاشتم و شروع به خوندن اسامی کردم! به جز دونفر بقیه حاضر بودن ! کتاب روباز کردم و به سمت وایت بُرد رفتم ! نیم ساعتی از شروع کلاس گذشته بود که صدای تقه ای که به در خورد حواسم رو به خودش معطوف کرد و بعد دختر قدبلندیبا لبخندی نمکین در آستانه در ظاهر شد! بی توجه بهش لب زدم !
-بله؟
دستی به مقنعه اش کشید و لب زد:
-من انتقالی جدیدم ولی باز دیر کردم…!