دانلود رمان بوی نارنگی pdf از آرزو طهماسبی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان در مورد زندگی دختریه که توی بچگیش پدرش مادرش رو بیرون میکنه و ازش جدا میشه. بعد مدت ها که پدرش فوت میکنه، مادرش میاد دخترشو پس بگیره که پسرعموش بخاطر اینکه قیم قانونیش بشه، عقدش میکنه غافل از این که دختره عاشقشه و…
اصلا دلم نمیخواست، داخل بیاید. چون خودم هم میدانستم حتی یک نگاهش چطور من را تا مرز سکته میبرد! نمیدانم کی با فکر مشغول و آن حالت بد، بیهوش شدم. با حس حالت تهوع شدیدی از خواب بیدار شدم. زیر دلم به شدت درد میکرد. مثل مار به خودم میپیچیدم و شکمم را فشار میدادم. سعی کردم بلند شوم که کسی پشتم را گرفت و کمک کرد، بلند شوم. میدانستم خودش است. چون به هیچ احدی اجازه نمیداد، شب ها آن هم با آن پوشش من داخل اتاق بیاید.
عقی که زدم، خم شد و سطل آشغال کنار پا تختی را برداشت. خودم را سمت سطل خم کردم و بیشتر عق زدم. موهای فر و نارنجی مانندم را از پشت، برایم گرفت. دلم میخواست حتی روده و خود معدهام را هم بالا بیاورم. کمی که بهتر شدم، دستمالی برداشت و دور دهنم را پاک کرد. برایم این سکوت و آرامشش، عجیب بود. هر لحظه انتظار یک کتک یا یک دعوای حسابی را داشتم. خودم را کنارش رها کردم و روی تخت خوابیدم اما او هنوز نشسته بود.
– عصبانی هستی؟
مدت طولانی جوابم را نداد تا این که سرش را کج کرد و باعث شد نیم رخ مردانهاش را ببینم.
– نه! دیگه عصبانیت فایدهای نداره!
بازم عقم گرفت که سریع بلند شدم و نشستم. نیم نگاهی با چهره گرفتهاش به صورتم انداخت.
– چی مصرف کردی؟
سعی کردم با نفس های عمیق خودم را آرام کنم. شانه هایم را بالا انداختم.