دانلود رمان جنون مبهم pdf برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
برفین دختری است که تنها با پدرش زندگی میکنه و عاشق و شیدای پسر عموش آذرخش هست؛ که نشون شده هم دیگه هستند. اما آذرخش علاقهی چندانی به برفین نداره. اما کم کم جذابیت های برفین به چشمش میاد و ….
با ارنج فشاری به پهلوم آورد و گفت: دوست ندارم اینقدر بهم بچسبی تو جمع. سعی کن فاصله ت رو با من رعایت کنی. با بغض کمی ازش فاصله گرفتم. با صدای گرفته گفتم: فقط میخواستم خیال بابا راحت شه…
زیرلب با تمسخر گفت: خیالش از چی راحت بشه؟ از اینکه دخترش رو قالبم کرد؟
بیشتر ازش فاصله گرفتم…با چشم هایی تار به بدن بی جون بابا نگاه کردم. کنار تختش عمه و عموها ایستاده بودن. منم از دور با چونه لرزون به بابا نگاه میکردم. چشمام از هجوم اشک تار میدید. نگاه بابا قفل شد روی چشمام. به عمو که بی وقفه صحبت میکرد و به بهش توصیه میکرد استرس نداشته باشه آروم گفت: باشه داداش خیالت راحت. حالا یک کمی کنار برو من بتونم عروسکم هم ببینم که اون گوشه ایستاده منو نگاه میکنه….صدای پوزخند آذرخش بغضم رو بیشتر کرد. عمو کمی کنار رفت که بابا گفت: بیا جلو ببینمت سفید برفی و دست هاشو به طرفم دراز کرد. با قدم های لرزون به سمت بابا رفتم…
تا دستمو توی دستش قرار دادم بغضم شکست و آروم آروم اشک هام روی صورتم جاری شد. بابا با صورتی گرفته دستام رو فشار داد و آروم گفت: بابا جان نذار حال منم قبل عمل گرفته باشه. عمه که کنار پنجره ایستاده بود تندی به سمت ما اومد و از روی میز دستمالی برداشت و صورتم رو پاک کرد. آروم صورتم رو بوسید تو گوشم زمزمه کرد: نذار حالش بد تر از این بشه عزیزم…