دانلود رمان بد شانس pdf از پفک نمکی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری که بخاطر بدشانسی و کنجکاوی وارد ماموریت مخفیانه ای میشه و با رییس اون باند وارد رابطه ای عجیب و خاص میشه. بعد از مدتی پدر و مادرش کشته میشن و از ترس به این مرد پناه میاره اما بدون اینکه بدونه توی قتل پدرش و مادرش اون ….
خودکار رو توی دستم فشردم و روی کاغذ به حرکت در آوردم…روشنا خاکپور…یکبار دیگه کشیدم…روشنا خاکپور…با حرص به برگه اَی که هنوز سفید بود نگاه کردم….خودکار و سمت دهنم بردم…ها ها ها….برأی بار سوم روی کاغذ کشیدم. نه انگار قصد نداره بنویسه. با ناراحتی رو به منشئ کردم…خانم میشه لطف کنید یک خودکار دیگه بدید؟
ابروی بالا داد و به خودکار توی دستم نگاه کرد:
– چه إیرادی داره؟
– نمی نویسه
دستش رو به سمتم دراز کرد…
– ببینم؟
خودکار و دستش دادم
– مگه دروغ دارم نمی نویسه!
خودکار و کمی روی برگه کشید و دفتر و به سمتم برگردوند
– خانم این به این خوبی مینویسه!
با تعجب به خودکار نگاه کردم و عذر خواهی کردم
نفس عمیقی کشیدم و خودکار و دوباره روی برگه کشیدم. باز هم ننوشت. خودکار و روی برگه ام رها کردم و خودکاری از توی کیفم در آوردم. روی برگه کشیدم. اه این یکی رو که تازه خریده بودم. با حرص چشامو بستم و شروع به خط خطی کردن برگه کردم. بعد از چند ثانیه که باز کردم حرص خوردنم چند برابر شد. خودکاری که دستم بود نوشته بود و برگه خط خطی شده بود. علاوه بر اون خودکاری که روی برگه رها کرده بودم رنگ پس داده بود!
برگه رو بلند کردم. جوهر به میز هم رسیده بود! رو به منشئ کردم
– ببخشید میشه یک فرم دیگه بهم بدید؟
منشئ گوشه چشمی نازک کرد
– خانم این سومین فرمی هست که داری میگیری
با شرمندگی نگاهش کردم :
– اخه…اخه جوهری شده …
به میز اشاره کردم. با تعجب بِه میز نگاه کرد
– این میز نو بود و تازه امروز خریداری شده بود
هول گفتم:
– أصلا…
– اصلا نگران نباشید خودم تمیزش میکنم.
از جام بلند شدم
– آبدارخونه کجاست؟
به اتاق سوم، سمت رأست ورودی اشاره کرد
-اونجاست..