پست های ویژه
دانلود رمان عشق وحشی pdf از رامان برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
اخم وحشتناکی کرد و کشیدتم تو ماشین و پرتم کرد رو صندلی… تا خواستم برم بیرون زود نشست تو ماشین و قفل مرکزی رو زد… لگدی به داشبورد ماشینش زدم و رومو کردم طرف پنجره… ماشینو روشن کرد و به طرف خونه حرکت کرد.. اینو خوب میدونستم که ارش هم راضی به این وصلت نیست.. اینو چنبار تو حرفایی که با اقاجون میزد شنیدم….
هه اقاجون…همش تقصیر آقاجونه.. اگه اون اینقد پافشاری نمیکرد رو این ازدواج منم مجبور نمیشدم با این یابو عروسی کنم… ولی ارش هم بعد یه مدت دیگه چیزی نگفت فقط با اخم به تصمیماتی که برا زندگی ما میگرفتن نگاه میکرد… منم که هر چی مخالفت میکردم انگار نه انگار… جلو در خونمون وایساد و پیاده شد و درو برام باز کرد…
همونجا نشستم و پیاده نشدم که به شدت بازومو کشید بیرون که پرت شدم رو زمین… سر زانوم پاره شد و احتمال دادم که زانوم خون بیاد…دستامو مشت کردم و از رو زمین بلند شدم… چنان دادی سرش زدم که نیم متر پرید بالا….
من-مگه خری بیشرففففف؟؟؟
با سیلی که زد تو گوشم یه طرف صورتم به سمت چپ متمایل شد… بهت زده دستمو گذاشتم رو گونه ام… حتی بابا هم تا حالا دستشو روم بلند نکرده بود… دستی بازومو کشید و بردم طرف خونه… انگار لال شده بودم هیچی نمیگفتم…
مامان تو حیاط کلافه راه میرفت… با دیدن منو و ارش با دو اومد طرفمون و محکم بغلم کرد…
مامان-اروشا مامان اخه من چی به تو بگم دختر جون…این چه کاری بود که کردی اگه بابات میومد میدید نیستی میدونی چه قشقرقی راه مینداخت…
سرمو انداختم پایین و چیزی نگفتم…
ارش-داشتم رد میشدم که دیدم داره تو خیابون راه میره…این شد که برشگردوندم…
پوزخندی زدم و هیچی نگفتم…
مامان-دستت درد نکنه پسرم… مامانت خوبه؟بابات چطوره؟
ارش-ممنون زن عمو خوبن…
مامان به ارش گفت که بیاد تو خونه که گفت کار داره و باید بره…قبل رفتن نگاهی به من کرد و پوزخندی زد و رفت… با حرص رفتم تو اتاقم و درو محکم کوبیدم به هم… لباسامو بیرون اوردم و رفتم تو حموم…
