پست های ویژه
دانلود رمان pdf EREO از مریم.اس برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
نگاهی به ساعت انداختم که هفت و سی دقیقه رو نشون میداد. با خستگی از رو تخت بلند شدم و لباسامو پوشیدم. از پله ها پایین اومدم که مامان گفت بدو ارمیا دیرت میشه. یه ساندویچ کوچیک هم داد دستم. تشکر کردم و بایه خداحفظی از خونه اومدم بیرون. سوار دوچرخم شدم و به سمت مدرسه راه افتادم. دوچرخمو گوشه پارکینگه مدرسه قفل کردم که تئو و اکیپش با ماشین مدل بالاش کنارم پارک کردن. سرمو انداختم پایینو از کنارشون رد شدم که تئو گفت هی ارمیا چطوری؟؟
بدون اینکه نگاش کنم گفتم ممنون خوبم…
تئو_هنوز پیشنهادم سرجاشه هااا
ارمیا_منم جوابم هنوز همونه
و وارد سالن مدرسه شدم و رفتم سره کمدم و درشو باز کردم. از وقتی که تو این مدرسه اومدم اصرار داره که وارد اکیپ مسخرشون بشم. نفسمو صدا دار بیرون دادم و بعد برداشتن چنتا وسیله رفتم تو کلاس. رو صندلی آخر نشستم. کلاس به ترتیب پر میشد و هرکسی شور و هیجان خودشو داشت و با اشتیاق حرف میزدن.
ولی من نه! چون از دوستایه چند سالم جداشده بودم و بخاطر کار بابا اومده بودیم تو یکی از شهرایه کوچیک فرانسه. سال آخری بودم و یک نفرم اینجا نمی شناختم. با سلام آقایه مک کال حواسم جمع کلاس شد. با اشتیاق درسو شروع کرد. مونده بودم درس اقتصاد چه جذابیتی داره. همونجور که به درس گوش میدادم با اتودم رو کاغذ چیزی میکشیدم که از سنگینی نگاه کسی سرمو بالا آوردم که با چشایه سبز خاکستریه تئو مواجه شدم. هول کرده لبخندی زد و روشو برگردوند. منم به ادامه درس گوش کردم.
تا آخر کلاس بچه ها به سوالایه آقای مک کال جواب میدادن ولی من همچنان به حوصله زل زده بودم به دفترم که با صدایه آقای مک کال به خودم اومدم
مک کال_ارمیا جان خوشحال میشم تو کلاس شرکت کنی
نگاهمو بالا آوردم و کلافه گفتم
ارمیا_حرف خاصی ندارم
مک کال_دانش آموز جدیدی آره؟؟
ارمیا_بله
مک کال_زیاد به خودت سخت نگیر اینجام میتونی کسیو پیدا کنی
لبخندی زدم که زنگ خورد. بچه ها بی توجه به آقای مک کال از کلاس بیرون رفتن. بخاطر مهربونیه ذاتیش کسی ازش حساب نمیبرد. بی حوصله وسایلمو جمع کردم و به عنوان آخرین نفر از کلاس بیرون اومدم.
