دانلود رمان آشوبگر pdf از شراره برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
آشوبگر حکایت زندگی دختریست که بهخاطر خواهرش، زندگی خودش را قربانی میکند، و در یک شب زندگیاش نابود شده و تمام زندگیاش تحتالشعاع آن شب قرارمیگیرد. حکایت انسانهاییست که نادیده حکم داده و قضاوت میکنند؛ بیآنکه در مسند قضاوت باشند. بیانگر انسانهاییست که نمیبینند و میگویند و انسانهایی که میبینند و میگویند…
با خستگی وارد خانه شد. نایلون میوهها را در دستش جابهجا کرد و پلههای ورودی خانه را بالا رفت. دلش از نگاه همسایهها و پچپچهای زنان بیکار محله گرفته و خسته بود. زود میآمد نقشه برای پسرانشان داشت. دیرمیآمد معلوم نبوده سرش در کدام آخور بند بوده. کلافه از گرمای سوزان تابستان، در را باز کرد. از همان بدو ورود صدا زد: نسیم کجایی؟ بیا این میوهها رو بگیر، دستم افتاد…!
وقتی صدایی نشنید، خودش یکراست سمت آشپزخانهی کوچکِ خانه رفت. میوهها را در سینک ریخت و شیر آب را باز کرد. صورتش را آب زد و با صدایی بلندتر، دوباره نسیم را صدا زد وقتی جوابی نشنید صدای درونش گفت: “بازم خونه نیست!” صدایش را بلندتر کرد تا آن صدای لعنتیِ حرص درار درونش را نشنود…
ـ همیشهی خدا قهری! نمیشه بهت چیزی گفت. بابا بَده میگم حواستو به کلاسات بِده؟ بهخاطر من نه، بهخاطر خودت و مامان.
نه… خانه در سکوت مطلق فرورفته بود. با خشم سیبی که در دستش میچرخاند تا ببیند تمیز است یا نه، را محکم درون سینک انداخت و از هال گذشت بهسرعت درِ اتاق اورا گشود. نفسش آه مانند بیرون آمد. نبود که نبود. درست مثل شب گذشته که… سرش را به طرفین تکان داد. در را محکم بههم کوبید، بهطوریکه خودش ..