پست های ویژه
دانلود رمان نیمه عاشقترم را باد برد pdf از آذین بانو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مسعود حکمت مرد زخم خورده ای که عشق جوانیش درست روز نامزدیشون اون رو برای همیشه تنها می ذاره و میره…. ولی سال ها بعد مسعود تبدیل به روان شناس مشهور و جذابی میشه که هر دختری رو شیفته خودش می کنه، عشقش پیشمون بر می گرده و خانواده مسعود اصرار می کنن تا مسعود نامزدش رو ببخشه…
قرار شد فردا صبح برای اولین جلسه مشاوره به دفتر دکتر مسعود حکمت بروم، خودم به هیچ عنوان تمایلی به رفتن نداشتم و فقط به اصرار بقیه و نگاه های نگران بابا تصمیم گرفتم قبول کنم که بروم.از نظر بقیه کمک به خودم بود اما از نظر خودم شرایطم آنقدر بد نبود که بخواهم از مشاور کمک بگیرم. حالا هر چند که منزوی شده بودم و ترجیح می دادم به جای رفت و آمد با بقیه، تنها گوشه ای بنشینم و به نقطه ی خاص زُل بزنم. تا خود صبح شاید فقط دو ساعت خوابیده بودم و این مسئله باز هم جای شکر داشت.
صبح زود از خواب بودن بقیه، استفاده که نه، بهتر است بگویم، سوء استفاده کردم و بیرون رفتم. مثل تمام این یک ماه لباس های سر تا سر مشکی انتخاب کردم و پوشیدم. فقط لحظهی آخر به خودم لطف کردم و پالتو سرمهای رنگم را برداشتم. تقریبا نصف بیشتر مسافتی که تا دفتر دکتر مسعود حکمت می رفتم را پیاده روی کردم.
وقتی که رسیدم و نفس نفس زنان خودم را به منشی معرفی کردم، تازه فهمیدم که چقدر خسته شده ام.از آب سردکن گوشهی سالن لیوانی آب خوردم و روی صندلی رو به روی میز منشی نشستم. زیاد برایم مهم نبود داخل رفتن، که اگر مهم بود خودم سوُال می کردم، انگار منشی از سوال نپرسیدنم به تنگ آمده بود که با لبخندی ساختگی گفت:
– کسی داخل پیششونه، بیاد بیرون بعد شما رو می فرستم داخل.
