پست های ویژه
دانلود رمان باورها ترک برمی دارند pdf از آسیه احمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دختری ازجنس حوا… دختری ازجنس لطافت های دخترانه… محکم، مغرور، زیبا دختری که همیشه سعی کرده برای اسطوره ی زندگیش افتخار باشه دیگران براش تصمیم میگیرن واسطورش که همیشه پشتش بوده سکوت میکنه. قهرمان های زندگیش کمرنگ میشن و اون میبینه همه چیز اون طور که فکر میکرده نیست و آشنا شدنش بامردی که جز حس تنفر چیزی به همراه نداره. فراز،مردی مغروروقدرت طلب،دختری رولایق خود نمی بیند و وجود دختران در زندگیش تنهابرای قدرت وجایگاه است. هرز نیست ولی پاک هم نیست دختری که قراراست قربانی باشد و پسری که قراراست این دختررا نردبانی برای بالا رفتن و پیشرفت زندگی اش کند ….
– بیا خونه ی آقا جونت…باشه؟
دقیقا چرا به نقطه جوش نمی رسید؟!!پوفی کشید…_باشه مامان جان…باشه… کدر کردن دل او آخرین چیزی بود که میخواست. عصبی کیف را برای پیدا کردن سویچ زیر و روکرد، کیفش زده بود روی دست بازار شام… با صدای بگیریدش دزد…چرخید به سمت صدا، موتوری که با سرعت نچندان زیاد به او نزدیک می شد، با تمام قدرت کیف بازار شامی اش را بر صورت موتورسوار کوباند… موتورسوار با بهم خوردن تعادلش به شدت به ماشین جلوی برخورد کرد… و هر دو فرد سوار بر موتور روی زمین پرت شدند.
چند نفری که آن اطراف بودند دور موتورسوارها جمع شدند تا فرار نکنند، تمام عصبانیتش را با کیف به صورت موتورسوار انتقال داد و این به درد حاصل از کشیدگی عضلات دستش و یک کیف پاره آن گوشه ی خیابان می ارزید. بدون توجه به جمعیت جمع شده، به سراغ کیفش رفت وفحشی نثارآن مهرداد بیشعور کرد و با خود عهد بست دیگر به حرف او از هیچ دست فروشی کیف نخرد، شروع به جمع کردن وسایل ریخته شده ی کیف کرد،خدا را شکری برای نبود آیفون عزیزش در کیف کرد، همانی که زیر چشم غره های مودت بزرگ، از مهرداد هدیه گرفته بود.
