پست های ویژه
دانلود رمان نبض خاموش pdf از سرو روحی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان راجع به دختری به اسم گندم بیات است که از یه روستا تو تبریز اومده باخاله اش تو یه خونه کوچیک باهم زندگی میکنن وداره سال سوم تخصص جراحی عمومیشو میگذرونه. یه دوستی ۹ساله با یه اکیپ ۵یا۶نفره داره و تویه بیمارستان دولتی کارمیکنه و آموزش میبینه. تواین اکیپ حنا توکلی، حسام توکلی و شایان رادمنش ازهمه مهمترن والبته حناو حسام که دوقلوهای دکترتوکلی یکی از دکترای معروف تهران و شایان رادمنش که پسر رییس بیمارستان. حنا دوست صمیمی گندم که شدیدا جذاب زیبا و تودل برو و البته آس درهمه چی و موردتوجه همه کسایی که اونو میشناسن. چه دانشجو و چه استاد و پزشک و البته نامزد شایان! تااینکه برای مدتی خیلی ناگهانی غیب میشه و هیچکس جز گندم از ماجراخبر نداره …
به بخار چای زل زده بودم. چای کمرنگی که توی لیوان قرار بود خنک بشه و جرعه جرعه از گلوی خشک و خسته ی من پایین بره … اما انگار حالا حالاها خیال سرد شدن نداشت . نخ تی بگ رو بین سبابه و شستم گرفته بودم و توی آب جوش، آروم بالا و پایینش می کردم. خرده های معلق رسوبِ سماور کنج تریا که زیر شیر آبش، سطل آبی رنگ قد بلندی چکه هاشو بغل می کرد، توی لیوان کاغذیم همراه با چای کیسه ای تکون می خوردند.
تا ته نشین شدن رسوب، تا خنک شدن یه چای فوری به مایع توی لیوان زل زدم. اونقدر حواسم پرت بود که نفهمم نسیم پاییزی کم کم رو ترش میکنه و میشه یه طوفان پر سر و صدا همراه با دونه های بارون. تا به خودم بجنبم، لیوان روی میز پلاستیکی برگشت و روی روپوش سفیدم خالی شد. آه بی حوصله ای از گلوم بیرون اومد. لک بزرگی بود. بزرگ و بد رنگ.
مستقیم بهش زل زده بودم . انگار خیال نداشت با یه شستشوی ساده پاک بشه. به فکرم دهن کجی میکرد، جوری تو تار وپودم نفوذ کرده بود که بهم حالی کنه حالا حالا ها قصد پاک شدن نداره. امون از لکه ها .. امون از رنگ سفید … ! خدا نکنه لکه ای رو دامن سفید آدم بیفته و برای پاک کردنش دست به دامن هزار تا غریبه شد، خدا نکنه لکه ای رو پیشونی آدم مهر بخوره و پاک نشه که اون وقت دنیا واسه ی آدم برای همیشه خاموش میشد.
