پست های ویژه
دانلود رمان عشق بی انتها pdf از آمنه احمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستانت این رمان عاشقانه از آمنه احمدی، درباره «سان»، دکتر معروف و پولدار سی ساله‌ای است که عاشق یه دخترشونزده ساله میشه و اونو برا خودش میکنه. ولی سارینا اول راضی نیست و…….. سان خشم رو با عشق یکی نمیدونه…
باشوق وذوق زیادی وارد خونه شدم که
مادرصدا زد: اومدی عزیزیم برو لباستوعوض کن تا ناهارتو بخوری.
-چشم مامان جان
مادر:سارینا جان مدرسه چطور بود؟
-خوب بود مامان راستی آخرهفته مسابقه بین مدرسه ای داریم بعداز ظهرا بایدبرم تمرین
مامان: باشه به امیرحسین میگم تورو برسونه
مامان:نه عزیزم رفته خونه دایی
زیرلب :چه بدجنسه همه اش تنهایی میره خونه دایی. ازجواد( پسر داییم )خوشم میومد اما منو به چشم بچه می دید، حرصمو درمی آورد. جواد خودش کسی دیگه ای رو دوست داشت. اما دختره چندماه پیش ازدواج کرد. جواد هم از اون روز تا حالا رفته برنگشته خونه. اون با داداش محمدحسین هم دانشگاه و هم رشته
است. سال آخر وهم کلاس هستن .مادر خیلی بهش افتخار می کنه. کوچکترین بردار من که با تلاش خودش به جایی رسید.
حسین (31سالشه) تعمیرگاه تعویض روغنی داشت و امیرحسین( 27سالش) کنار دست حسین توی تعمیرگاه کارمی کرد. اما امیر دل به کارنمی داد. فقط دنبال تیپ ولباسش بود. زیبای ذاتیش باعث جذب دخترای زیادی میشد. حسین سبزه ی جذاب و مجرد بود مادر همه اش می گفت بخاطر ماست که زن نمی گیره. بعد از فوت پدر سرپرست خانواده شده. داداش محمدحسین رو من خیلی دوست دارم( 23سالشه) خوش اندام خوش قیافه وخوش تیپ بود همیشه حس می کنم سحرخواهر جواد، عاشق محمده اما رو نمی کنه.
صبا خواهربزرگترم هست( 25سالشه) بین همه ی ما دوسال اختلاف بود به جزمن که ناخواسته بودم ومادرم خیلی بخاطربدنیا آمدن من اذیت شده بود و بچه که بودم چندباری از لبه ی مرگ برگشته بودم. مادرم میگه چندباری شده که خطراتی شدید از سرت رد شده. چون من جون سخت بودم چیزیم نشده بود…منم همیشه می گفتم که واقعا چون ناخواسته بودم جون سخت هستم.
