پست های ویژه
دانلود رمان به کجا چنین شتابان pdf از دلآن برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
گلابتون دختری ک دوبار سخت برای کنکور وکالت خونده ولی هر دوبار هیچی مجاز نمیشه؛ بعد اون افسرده میشه. همه ی اطرافیانش این دیپلمه بودن رو میکوبن تو سرش حتی دوست پسرش. برای مصاحبه میره به دفتر یه نشریه خیلی معروف برای منشی گری و درحالی ک انتظار نداره ،با استخدامش موافقت میشه. مدیر و مسئول یکی از بخش های اونجا دوتا دوست خیلی صمیمی ان ک زندگی گلاب ب این دوتا دوست بدجور گره میخوره و…….
برای آگهی استخدام که دادین اومدم در رو بیشتر باز میکنه تا وارد بشم و با گفتن “بفرمایید بشینین” با عجله از کنارم رد میشه و به سمت انتهای سالن میره که با وجود در کشویی، مشخصه آبدارخونه ست … به تعداد افرادی که قبل از من اومده و منتظر نشسته بودن نگاه میکنم و آروم روی مبل دو نفره که تنها جای خالی بود میشینم و توی دفتر چشم میچرخونم.
میزها، در اتاقها، پارتیشن های انتهای سالن، در کشویی آبدارخونه، میزهای کوچیک پذیرایی و حتی مبلهای چرم، به رنگ قهوه ای سوخته با دکور طرح چوب تیره دفتر همخوانی جالبی داشت … روی دیوار قابهای بزرگ از لوح های تقدیر و عکسهای بزرگ و شاسی شده از شماره های مختلف روزنامه آویزون بود و مشخص میکرد اون شماره ها باید مهم باشن … بفرمایید سربالا میارم و به همون خانم میانسالی که برام در رو باز کرد نگاه میکنم که سینی چای رو جلوم نگه داشته با تشکر چای رو برمیدارم تا به کمک اون کم گلوی خشک شده ام نرم بشه.
زن به سمت میز بزرگ که اول سالن قرار گرفته بود میره، از پوشه کنار پرینتر برگه ای بیرون میکشه و همراه زیر دست و یه خودکار به سمتم میاد … بفرمایید اینو پر کنین تا صداتون کنن کاغذ رو با تشکر زیر لبی از دستش میگیرم و با نگاه سرسری میفهمم که فرم اطلاعاته … زیر لب بسم الله میگم و مشغول پر کردن فرم میشم … صدای تلفن و همهمه از پارتیشنهایی که به نظر میرسید اتاق خبرنگارها باشه قطع نمیشد … آدمهایی که زودتر از من اومده بودن یکی یکی وارد اتاق میشدن و بعد از چند دقیقه میرفتن و باز توی ذهنم تکرار میشد: یعنی میشه من اینجا مشغول کار بشم …
