دانلود رمان طعم تلخ اسپرسو pdf از ساناز برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان عشقی که شعله هاش یهو خاموش شد. پسری که دختر داستان رو بی حرف و سخن تنها گذاشت و رفت و شکستن دلش رو ندید. داستان دختری که شکست و سعی کرد محکم بلند بشه و رو پاهاش وایسه. حالا چند سال گذشته و سرنوشت اونهارو تو شرکتی رو به روی هم قرار میده، به عنوان رئیس و کارمند! اما این بار،اون که دلش سنگه تیدا خانومه و اون که تو حسرت میسوزه آقا سامیار…. عشقی که تو نفرت غرق شده،میتونه باز شعله ور بشه؟
کلافه و عصبی کیفش را روی شانه اش جابجا کرد. هفتمین شرکتی بود که دست رد به سینه اش میزد و تلاش های شبانه روزی اش را فقط یک نقاشی بچه گانه و مسخره می خواندند. دلش قهوه و طعم تلخ دوست داشتنی اش را می خواست. مدت ها بود دلبسته تلخی این نوشیدنی شده بود؛ نوشیدنی که شاید سال به سال هم حتی نامش را نمی شنید!آدم ها عوض می شوند، بعضی با علاقه و بعضی دیگر به اجبار!
از این اجبار ها در زندگی اش خسته شده بود.از اینکه دست روی دست بگذارد و منتظر غافلگیری های جدید سرنوشت باشد خسته بود..باید جایی این اجبارها را تمام میکرد. کافه کوچک و دنجی سر راهش دید،بدون معطلی اولین میزی که کنار پنجره بود را انتخاب کرد.قهوه سفارش داد و خیره خیابان و درختان سرمازده شد..هیچ وقت پاییز و هوای غم انگیزش را دوست نداشت عاشق بهار بود و تازگی هایش..اما دیدن و زندگی در فصل پاییز هم از اجبارهایکلافه کننده اش بود.
عطر قهوه که در بینی اش پیچید چشم از منظره بی روح بیرون گرفت. با سرگرمی بخارها را میان انگشتانش بازی میداد .فضای کافه انقدر تاریک بود که به راحتی بخارهارو ببیند و پخششان کند!