پست های ویژه
دانلود رمان رمان دکمه و نفرت pdf از پنلوپه اسکای برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
من قرضام رو با دکمه هام پرداخت میکنم. اما همچنین من اونارو بخشیدم. هرچقدر توی دام عشق کرو میوفتم بیشتر ازش میخوام کارهایی رو که میخوام انجام بده، شامها … قرارها… شبها توی ساحل. همه چیز یه قیمتی داره و به سرعت هر دکمه ای براش کارکردم کم میشه. این کار برای همیشه ادامه پیدا میکنه و این دکمه ها کم و زیاد میشن؟یا اینکه کسی کم میاره و دکمه هاش اول تموم میشه؟…(جلد دوم مجموعه دکمه).
حالا گیج شده بودم. هدف اصلی من این بود که هرچه زودتر به خونه برگردم. من شغلی داشتم که دوستش داشتم، یه دوست پسری که عاشقش بودم، همونطور دوستان و خانواده اش. چیزهای زیادی بود که منتظرم بودن. اما بعد جیکوب به من خیانت کرد. واقعا تو خونه چی منتظرمه که برگردم؟ مردی که اونقدر بهم اهمیت نمیداد که من رو مثل یه تیکه آشغال قدیمی دور انداخت. زمانی که قرض های قمارش بالا
زد حاضر بود برای رسیدن به اهدافش کسی رو بفروشه، اگه قرض نداشت چی؟ اگه پول برای خرید ماشین و خونه نیاز داشت چی؟ روی درآوردن پول اونا سر من معامله میکرد؟ دیگه نمیدونم به چه چیزی فکر کنم. دردی که تو قلبم سنگینی میکرد مثل بریدگی یه شمشیر بود. بیشتر از یه چوب بیسبال فولادی که روی قفسه سینهام برخورد بکنه درد میکرد. هیچ چی بدتر از این نبود که هیچ هدفی نداشته
باشم، و من هیچ هدفی نداشتم. به شیشه دکمه ها روی میز نگاه کردم. به تعداد رقت انگیز دکمه ها که جمع کرده بودم نگاه کردم. با قرارداد دکمه موافقت کردم چون مصمم بودم به خونه برگردم. اما حالا که انگیزهای برای رفتن نداشتم، دکمه ها کاملا بی ربط به نظر می رسید. تنها استفاده ای که داشتم این بود که دیشب با کرو بخوابم. دیشب باهاش خوابیدم، چون دکمه ای برای بخشیدن داشتم. این پول من بود که چیزایی رو که می خواستم بدست بیارم.
