پست های ویژه
دانلود رمان نابود کننده ی جمجمه pdf از پنلوپه اسکای برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
بالتو بدون اینکه انگشتشو بالا ببره من رو از لوسین دزدید! فکر کردم بالاخره آزاد شدم، بالاخره به زندگی قبلیم برمی گردم ..اما بالتو برنامه های دیگه ای برام داشت! حالا من زندانی اونم! اون تا زمانی که بخواد ازم لذت میبره و نگهم میداره ،تا زمانی که لوسین الماس جمجمه اش رو بهش برگردونه..من هرگز نمیخوام دوباره به لوسین برگردم..نه بعد از بودن با مردی مثل بالتو! تنها شانسی که دارم اینه که ارزشمند تر از الماس باشم، تا بالتو به اندازه کافی من رو بخواد و من رو تو مبادله به لوسین بر نگردونه..اما اصلا میتونم با الماسی که ارزش بیلیون دلاری داره رقابت کنم؟؟(جلد دوم مجموعه جمجمه)
ما در حالی که داخل هامر که با شیشه های دودی پوشیده شده نشسته بودیم، به یاختمون بسیار بزرگی که در قلب فلورانس واقع بود و فقط چند بلوک از بزرگ ترین کلیسای شهر فاصله داشت، رسیدیم. هیچ نوری از بیرون دیده نمی شد. ما در سکوت نشسته بودیم. من حتی یک کلمه حرف نمی زدم. او هم حرفی نزد.
در گاراژ بزرگ باز شد و تک تک ماشین ها به زیرزمین ساختمون رفتن. مردهای مسلح اونجا منتظر ما بودن. من با لباس شب اونجا نشسته و انگشت دست چپم بسیار راحت بود! اون حلقه ی سنگین ازدواج رو مثل یه تیکه آشغال روی میز گذاشته بودم…چون برای من واقعا یه تیکه آشغال بود!
دستم هنوز از سیلی که به لوسین زده بودم، می سوخت. ممکن بود دستم رو بشکنم، ولی ارزشش رو داشت. چون امیدوار بودم گونه اش حداقل یه هفته قرمز باقی بمونه! بالتو از ماشین خارج شد و به مردانش پیوست. منم به دنبالش از ماشین پیاده شدم و ناگهان تو لباس شب مشکی و کفشای پاشنه بلندم احساس ناراحتی کردم. چون تموم نگاه خیره ی مردها که پر از کشش بود، به من دوخته شد. طوری سر ت پای من رو نگاه می کردن که انگار یه مدل روی صحنه هستم.
