رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
پست های ویژه
دانلود pdf رمان استاد و دانشجوی مغرور و شیطون جلد دوم آیدا 78

دانلود رمان استاد و دانشجوی مغرور و شیطون جلد دوم pdf از آیدا 78 برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی

ترگل خانوم و آقا فرهان؛دوقلوهای ترلان و فرزاد، دانشجوی پزشکین. به اصرار عموشون فرزان،برای کار تو یک بیمارستان میرن. اونجا اتفاقی کسایی رو میبینن که تو دانشگاهن باهاشون کلکل می‌کنن و به خونشون تشنه‌ ان! دختر عمو و پسر عمویی که با ترگل و فرهان قصه‌ امون گره می‌خورن…و اما در این بین اتفاقاتی براشون میوفته که به گذشته‌ی پدر و مادر و عموشون مربوط میشه…!

خلاصه رمان استاد و دانشجوی مغرور و شیطون جلد دوم

از پله ها پایین رفتم و با صدای بشاشی گفتم:
-سلام سلام صبح ترگلیتون بخیر!
بابا و فرهان چپ چپ نگاهم کردن و مامان خندید. صبر کن ببینم اینا چرا دارن ناهار میخورن؟! بابا فرزاد با نگاه اخم آلودی درحالی که چشمهاش می خندید؛ گفت:
-دخترم یه نگاه به ساعت بنداز بعد بگو صبح بخیر!
با تعجب برگشتم و به ساعت نگاه کردم که با دیدنش ابروهام از تعجب به سقف چسبید! جانـــــــــــــــم؟ ساعت دو ظهره؟! لبخند دندون نمایی زدم و سر میز نشستم و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده؛ دستام و به هم مالیدم و گفتم:
-به به ببین مامان ترلان جونم چه کرده بابامو دیوونه کرده!

هر سه تاشونم داشتن با غیض بهم نگاه میکردن.
خب چیکار کنم پدرام دیشب تا ساعت ۳صبح داشت مسخره بازی در می آورد نذاشت بخوابم!
مامان مشکوک نگاهم کرد و گفت:
-راستشو بگو ببینم دیشب کی خوابیدی؟ داشتی چیکار میکردی؟
وا مامان یجوری میگی داشتی چیکار میکردی به خودم شَک میکنم! من دختر به این گلی به این پاکی.
آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
-باور کن ۱۲نشده بود خواب بودم!
فرهان دستش رو مشت کرد و جلوی دهنش گذاشت و گفت:
-عه عه دروغگو و نگاه کن. خودم دیدم تا ساعت ۳صبح بیدار بودی!
صدای فریاد بابا مو به تنم سیخ کرد:
-ترگـــــــل؟ تا ساعت ۳دقیقاً داشتی چیکار میکردی؟

چشم غرهای به فرهان رفتم.
ای بمیری که هیچ وقت هوامو نداشتی!
با تته پته گفتم:
-اوم…چیزه..آها داشتم با کمند حرف میزدم!
چپ چپ نگاهم کرد که با لحنی که انگار میخواستم مچ فرهان و بگیرم گفتم:
-اصلاً صبر کن ببینم خودت چرا تا ساعت ۴صبح آنلاین بودی؟ بی حرف نگاهم کرد و گوشه ی لبش بالا رفت. لبخند دندون نمایی زدم و ابروهام و براش بالا انداختم که صدای خنده ی مامان و بابا بلند شد.
دلم خنک شد ضایعش کردم!

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    استاد و دانشجوی مغرور و شیطون جلد دوم
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    آیدا 78
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    سایت رمانسرا
  • صفحات
    576
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 13,839 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.