دانلود رمان عشق سرزده pdf از ناز بانو برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
امید پسری ازخانواده مذهبی که پدر و مادرش ب اجبار برای او خواستگاری میرن و اما امید ک مخالف تمام اعتقادات پدرش است و به اجبار ب خواستگاری میره. خواستگاری که با تهدید شروع میشه و……
فریاد زدم.
_بس کنید این اراجیف و مضخرفات رو، دوتا تسبیح و انگشتر کردی دستت و شدی واسه ی من آدم مقید که چی؟چرا د فقط منه بدبخت رو چسبیدی؟ من زن بگیر نیستم.جای من تصمیم نگیرید.این هزار بار. دختر حاج محمد اخه؟ رفتم نزدیک تر و با لحن آروم تری گفتم:
_ببین حاجی، به جای اینکه تسبیح بگیری دستت و توی کوچه خیابون تظاهر کنی ذکر بگی، کمتر واسه من دختر خواستگاری کن. من زن نمیگیرم. اصلا من زن نخوام کی رو باید ببینم.
مامان فریاد زد:
_امید آروم با بابات حرف بزن. اون صلاحت رو میخواد.
خندیدم و گفتم:
_چه جالب، من تن به اجبار نمیدم مادر من، امشب هم پای خودتون. خربزه خوردید پای لرزش هم بشینید، آخه چرا بدون اجازه ی من قرار خواستگاری تعیین کردید؟ شما خودتون تا حالا دختره رو دیدید؟ اون دختره با برادراش یه پا یگاه ویژن توی خونه! اسم پدره حاجیه و گرنه همه از دم خلافکارن. برادرش نون و آبشون توی زندانه.
بابا داد زد:
_امید… مگه توی میخوای با برادراش ازدواج کنی؟ تا کی میخوای مجرد باشی؟ بیست و شش سالته، حتما باید بمیرم تا زن بگیری، مردم وقتی از من میپرسم حتی دلیل درست حسابی ندارم بهشون بگم.