دانلود رمان رقصنده با تاریکی pdf از آنیتال برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندی که مورد احترام همه ست… اما زندگی نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز…. دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک مردمون درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی مردمون به اون برای چیه… برای ساکت نگه داشتنش یا برای استفاده از توانایی هاش یا چیزی که حتی فکرش هم نمی تونه بکنه…
یاشار شاکی شده و گفته بود حالش از خر خوانی هایمان بد شده و من هم بیشتر از این نمی توانستم با او موافق باشم. هیچ انتظار نداشتم واحدهای درسی ام این طور کمرشکن باشند … امتحان درس ساختار داده ها مثل یک کابوس بود و سوال های شبکه های عصبی در ذهن خسته ام هنوز به پایان نرسیده بود … تنها امتحانی در تمام عمرم بود که ورق اضافه گرفته بودم و نگاه خون آلود و خشمگین همکلاسی ها هنوز از ذهنم پاک نشده بود … حتی سیزن آخر گیم آف ترونز که برای شستن خاطرات گند امتحانات کنارش گذاشته بودم هم نتوانسته بود کاملا حالم را جا بیاورد.
از همه بدتر این که بلافاصله بعد از تمام شدن امتحان ها آواری از کارهای پایان نامه ای سرم خراب شده بود که به زحمت سر و سامانشان داده بودم … وقتی یاشار گفت یک مهمانی برویم و خستگی در کنیم همه موافقت کردیم … وقتی یاشار گفت مهمانی به مناسب تولد فرنوش برگزار شده نه نگفتم … چرا که حالم از کتاب و درس بد می شد، احتیاج به استراحت داشتم و البته مهمانی های فرنوش حرف نداشت! از طرف دیگر یاشار خیلی تعریف دوست جدید فرنوش را می کرد … از تیپش، اخلافش، وضع مالیش می گفت و خیلی دوست داشتم بدانم فرنوش چه کسی را انتخاب کرده.
لباس هایم را روی تخت پخش کرده بودم. دلم با آن پیراهن یقه دلبری کرم رنگ بود اما ! پیراهن آبی نفتی ام روی کمر گشاد می شد و می توانست برای این مهمانی مناسب باشد اما قبلا لباس را در یک دورهمی دخترانه پوشیده بودم و عکس هایش را هم در اینستاگرامم به اشتراک گذاشته بودم …