دانلود رمان دیواری به ضخامت سکوت pdf از بهار محمدی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
شهرزاد ملکان مربی باشگاهی که زندگی نسبتا آروم و معمولیای داره. وقتی زندگی آرومش دستخوش تغییرات میشه که پسر بزرگترین سرمایه دار ایران عاشقش میشه! یه پسر تخس بی کله که رسماً هیچ کس براش مهم نیست جز شهرزاد…
از ترس خشکم زده بود…هوای باران و مه آلود، راه درازی که از عمارت داپیر روجای او، تا به اینجا آمده بودم، صحنه هایی که در عمارت دیده بودم، تک و تنها ایستادن در کناره این جاده ی کم تردد یا گویی بی تردد…! همه ی این ها دست به دست هم داده بود، تا از من به اصطلاح شجاع، مرده ی متحرک بسازد… فکر کردن به قبرستان کوچکی که تنها بیست متر با من فاصله داشت و صدای هوهوی باد ترکیب شده با زوزه ی گرگان گرسنه، مرز سکته را هر لحظه بیشتر و بیشتر به من نزدیک می کرد.
با هر نفس لرزانی که می کشیدم، بخار نفسم جلوی صورتم را می پوشاند و این یک یادآوری دیگر، برای من به اغما رفته بود، که بفهمم هوا واقعا مناسب این نیست که با یک لا پیراهن لب جاده بایستم؛ اما، شرایط آنقدر خوف ناک و بحرانی بود که اجازه ی فکر کردن به هرچیز، جز نفس کشیدن قسطی را از من، صلب میکرد….مانند گنجشککی بی پناه می لرزیدم…. چراغ ماشینی از دور دست پیدا شد و بطبع، کور سوی امیدی در دل من… با یک تصمیم عجولنه و آنی خود را به میان جاده پرتاب کردم….