پست های ویژه
دانلود رمان روییده از تردید pdf از زهرا علیرضایی برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
دستی به گردنم کشیدم. این شب بیداری های گاه و بیگاه، عاقبت، کار دستم می داد… کشوی میز را باز کردم و پرونده ی تقریبا نامرتب را روی انبوهی از کاغذهای باطله جا دادم. مسلما هرکس کشوی میز من را می دید، باور نمی کرد که این میز نامرتب از آن یک روانشناس با سابقه ی چندین ساله باشد. کمی از قهوه ی سرد شده را مزه کردم؛ از حجم تلخ بودنش چهره ام مچاله شد. دستی به زبانم کشیدم و زیر لب غر زدم: “ای لعنت بهت حامد”!
همیشه سر وقت بودن شرط حیاطی برای کار و زندگی ام محسوب می شد؛ اما هیچ وقت عادت به بستن ساعت مچی نداشتم … نگاهی به سالن بدون مراجعه کننده انداختم … با صبر یقه ی بلوز سرمه ای رنگم را مرتب کردم و گفتم: وقت ساعت چهار رو به ساعت پنج موکول کنید لطفا … یه قرار مهم دارم سری تکان داد و بدون اعتراض و حتی یک سوال و جواب اضافه چشمی کشیده نثارم کرد.
وقتی خیالم از بابت این که خانم جمالی همه ی وظایفش را به خوبی انجام می دهد، راحت شد، از او خداحافظی کردم و به سمت پله ها رفتم … اگرچه باید راس ساعت در رستوران می بودم؛ اما ترجیحم همیشه این بود که از پله استفاده کنم … این صعود و سقوط پاهایم را وقت هایی که از پله ها بالا و پایین می شدم، دوست داشتم … به من یادآوری می کرد که در یک نقطه نمی مانم و نباید هیچ وقت کبر و غرور بیجا داشته باشم.
به محض این که ریموت پژوی دویست و شش مشکی رنگم را زدم، صدای موبایلم بلند شد … پشت ُرل نشستم و استارت زدم … بدون این که به اسم مخاطب نگاه کنم جواب دادم … نگاه نکردم، چون ندیده می دانستم این خروس همیشه بی محل کسی جز حامد … نیست بله؟ بله و زقنبوت…! بله و درد و بلای هشتاد و چهار ساعته لبخندی محو روی لبم نشست …
