پست های ویژه
دانلود رمان آتلانتیس pdf از مینو کاوری زاده برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
قدم هایش را سنگین یکی در میان بر می داشت. اطرافش مملو از صداهای مختلف عجیب، اما در سرش سکوت مطلق حکم فرما بود. تضاد سنگین و عجیبی است. کاش کرکره های دنیا را برای ساعتی پایین می کشیدند. بوی سیاهی شب در مشامش می پیچید و بیشتر در تاریکی می غلتاندش. نور چراغ های دو طرف خیابان، هاله ی نور قرمز رنگِ کلوب های شبانه به طرز مسخره ای چشمش را می زد. دست هایش را درون جیبش سر داد و بی توجه به تمام دنیا راه می رفت…
نوشیدنی زیادی نخورده بود. هنوز رنگ نوشیدنی های دست ساز بارتر چشمانش را می زد. نوشیدنی آبی شفاف در گیلاس سر پهن و زیتون دکوری کنارش! بی رنگی ودکای صندلی کنارش. حتی آب میوه ی بدون الکل زن بارداری که روی صندلی چوبی پایه بلند رو در رویش در خود چنبره زده بود. صدای موزیک های نا به هنجار بار و کلوب، مانند این بود که مته به خشخاش مغزش می گذارند. برای همین زودتر از حد موعد پا بیرون گذاشته بود.
بی اهمیت نفس می کشید. نه عمیق و نه کوتاه! معمولی! بی هدف قدم بر می داشت. نسیم سرد به صورتش می خورد. دلش می خواست دستانش را از جیبش بیرون بیاورد و دو لبه ی کت اسپرت چرم مشکی اش را بیشتر روی تی شرت سفیدش بکشد، اما نه حالش را داشت و نه حوصله اش را!
اعصابش مانند همیشه نم کشیده بود و ترجیح می داد بی وقفه در کوچه پس کوچه های تکسیم قدم بردارد تا خالی شود. خالی از هر دغدغه و خشمی. خشم هایی که به مرور زمان روی هم انباشته شده بودند و هر از چند گاهی بی دلیل از لا به لای مغزش نشت می کردند. نشت می کردند و روی گیرنده های دردش رسوب می شدند.
