دانلود رمان عشق و احساس من pdf از فرشته تات شهدوست برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان این رمان، درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند.. وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت.. به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند… تو سفری که به شمال داشته با مرد جوونی رو به رو میشه که اون هم کسی نیست جز سرگرد آریا رادمنش… توی مدت نامزدیش با کیارش خیلی اذیت میشه و ناخواسته و ناغافل مسیر زندگیش تغییر می کنه.. البته در این بین سرگرد آریا رادمنش هم همراهشه ..
با خستگی درخونه رو باز کردم و رفتم تو..نگاهی به حیاط انداختم..مامان کنار حوض نشسته بود و داشت با دست لباس می شست.. لبخند کمرنگی زدم..لبخندی که از روی آرامش نبود..فقط برای دل خوشی مامان بود..درو بستم..با صدای بسته شدن در مامان سرشو بلند کرد و نگام کرد..با دیدن من لبخند مهربونی زد و بلند شد ودر حالی که دستاشو زیر شیر آب می شست گفت: گرفتی دخترم؟..
رفتم جلو و با خستگی گفتم: آره مامان گرفتم..بالاخره تموم شد..اینم از مدرک دیپلمم..از فردا میرم دنبال کار.. لبه حوض نشستم..مامان با اخم نگام کرد وگفت: بهار صد دفعه بهت گفتم بازم میگم من نمیذارم تو با این سنت بری سرکار..دخترم تو باید به فکر درست باشی..به فکر آینده ات..نمی خوام ازالان به فکر کار کردن بیافتی..
وای خدا باز هم بحث همیشگی..دیگه خسته شده بودم..سعی کردم آروم باشم.. با لبخند نگاش کردمو گفتم: آخه مادر من شما خودت وضعیتمونو ببین..تا کی باید اینطوری سر کنیم؟..
مامان :دخترم من که دارم کار می کنم..خیاطی می کنم..بافتنی هم می بافم..گفتی خونه ی مردم کار نکن گفتم باشه بچه م غرور داره دیگه کار نمی کنم..دیگه چی میگی؟..
از جام بلند شدم وبه طرف در رفتم با لحن کلافه ای گفتم : مامان خودت هم خوب می دونی این پول کفاف زندگیمونو نمیده..چه برسه که من بخوام درس هم بخونم..خرجش خیلی بالاست..با این وضعیت من نمی تونم..چرا متوجه نیستین؟..