دانلود رمان لحظه خداحافظی pdf از نسرین بلبلوند برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
مینوشکا دختری که هرگز ایران رو ندیده، بخاطر وصیت مادربزرگش به ایران می رود و قصد دارد هر چه زودتر بعد از خوندن وصیت نامه، دوباره به فرانسه بازگردد. کشوری که اونجا به دنیا آمده و بزرگ شده، بعد از آشنایی با اقوام خویش و خوانده شدن وصیت سرنوشت دخترک کاملا تغییر می کند و …
وقتی آن روز برای اولین بار در بین انبوه برگ های مرده وسط خیابان، آرام آرام قدم می زدم و در جستجوی آغاز دیگری بودم، با شروع قطرات ریز و درشت باران که نرم نرمک به زمین تشنه برخورد می کرد و در آن هیاهوی بارانی که هرکس در حال فرار از آن ریزش که با خودش زندگی به همراه داشت، بود به یاد نوای زیبایی از زندگی افتادم.
صدایی که شاید پایان آغازی بود ولی شروعی برای پایان دیگر می بود. همچنان در جستجوی یافتن آن لحظه در بین سیل باران به درختی رسیدم که به تنهایی و دور از دیگر درختان قد خمیده و شاخه ها به دورها کشیده بود. دستی بر تنه کهنسالش کشیدم و آخرین برگی که از شاخه اش در تقلا بود را در دست گرفتم و به جویبار سپردم و با خود زمزمه کردم:
” و این لحظه خداحافظی برای برگی است که می رود جای خود را به تازه از راه رسیده ای بدهد” و همچنان با چشم آن را تا انتهای کوچه بدرقه کردم و خود دوباره به راه افتادم و خرسند از یافتن سوژه جالبی، قدم هایم را محکم تر از پیش برداشتم تا به آن داستان تازه بپردازم. مطمئن بودم ” لحظه خداحافظی” نویدی تازه برای زندگی دیگری می باشد. روزی خوش در پی شبی تاریک.
رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید
عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود
ماهیان گفتند:
“هیچ تقصیر درختان نیست”
ظهر دم کرده تابستان بود
و عقاب …