رمان سرا
دانلود رمان جدید رمان عاشقانه
رمان سرا
مطالب محبوب
دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو.س

 

دانلود رمان پرنیان شب pdf از پرستو.س

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر

ژانر رمان: عاشقانه، تخیلی، خون آشامی

خلاصه رمان پرنیان شب

«پرنیان شب» روایتی‌ست از دنیایی پنهان در دل واقعیت‌های روزمره ما؛ جایی میان خیال و حقیقت. مینو، دختری معمولی، ناگهان با خالکوبی عجیبی روی کتفش مواجه می‌شود، خالکوبی‌ای که همه‌چیز را دگرگون می‌کند. از دل این نشان مرموز، رازهایی سربرمی‌آورد که گذشته‌ خانواده‌اش و جهانی ناپیدا را برایش روشن می‌سازد؛ دنیایی که در آن عشق، قدرت و خون بر همه‌چیز حکم می‌رانند.

رمان های پیشنهادی:

دانلود رمان اگلاف

دانلود رمان توسکا

قسمتی از رمان

دور آخر بودم که چشمام سیاهی رفت… داشتم می افتادم رو زمین آماده بودم با زمین سفت کف پیست برخورد کنم اما دستی دور بدنم حلقه شدو بغلم کرد. چشمام تار بودو چیزی نمیدیدم. اما عطر تنش ری هامو پر کرد و گرمای بدنش به ماهیچه های خسته ام آرامش داد. دیگه چیزی نفهمیمو دنیا سیاه سیاه شد. با نوری که به چشمم میرسید به سختی چشمامو باز کردم. نور از لا به لای پرده حریر اتاق افتاده بود رو صورتم. خواستم بلند شم که درد تو تنم پیچید. تمام تنم درد می کرد. دیشبو تو ذهنم مرور کردم. اون کی بود بغلم کرد … شاید خواب دیدم… در اتاقم باز شد و میدونستم باز دیر کردم. دامون بالای سرم ایستاد “مینو … بازم دیر کردی واسه تمرینت” خواستم رو تخت بشینم اما از درد نتونستم…

زیر لب گفتم ” تموم تنم درد میکنه” … با ابروهای بالا انداخته نگام کرد ” یعنی میخوای بگی نمیتونی بلند شی؟” نمیدونم چرا اشک تو چشمام نشست و سخت سر تکون دادم. زیر لب گفتم ” نه…” نمیخواستم ضعف نشون بدم . اما جسمم باهام همراهی نمی کرد . چشمامو بستم تا جلو اشکامو بگیرم . اما یه قطره اشک از لای پلکم در رفت. دامون مکث کرد و بعد چند دقیقه از اتاق رفت بیرون. حالا واقعا اشکام راه افتاده بود که دامون اومد تو. خم شدو رو دستاش بلندم کرد. “حالا نمیخواد گریه کنی کوچولو … ماهیچه هات گرفته.” خیلی خجالت کشیدم اما چیزی برا گفتن نداشتم. منو برد اتاق خودش. نمیدونستم میخواد چکار کنه کر در سرویس اتاقشو باز کردو با دیدن وانی که گذاشته بود با آب گرم پر شه شوکه شدم.

با لباس منو گذاشت تو وانو گفت یه ساعت بمونی بدنت باز میشه” … گرمای آب واقعا ماهیچه هامو نرم کرد. نگاش کردم که گفت “میرم برات حوله و لباساتو بیارم” قبل از اینکه بخوام اعتراض کنم دامون دیگه اونجا نبود. سرمو تکیه دادم به لبه وان و چشمامو بستم کاش قوی تر بودم… فکر نمیکردم تمرین دیروز در این حد به مینو فشار آورده باشه… شاید حق با سیامند بود… وقتی چشماش خیس شدو سریع چشماشو بست تا اشکش راه نیافته اول عصبی شدم از این کارش… اما بعد انگار یه چیزی تو قلبم تکون خورد… وقتی یه قطره اشک از لای پلکش در رفت و لباشو به هم فشار داد تازه انگار یادم اومد… یادم اومد مینو با پسرای اینجا یه دنیا فرق داره… یادم اومد اون دوره محافظی نگذرونده و یهو اومده گروه مرگ… انگار تازه تو فهمیدم اون دختره

… یه دتخر بچه … با جسمی که من هرچقدر سخت بگیرم از حدش بیشتر نمیره… مگه با گذشت زمان… باید بهش زمان میدادم… خیلی بی تجربگی کردم… امیدوارم وان داغ بهترش کنه. دوباره برگشتم اتاقشو در کمدو باز کردم. وسایلش هنوز تو چمدون بود. آره … واقعا زیاده روی کرده بودم … چمدونو گذاشتم رو تختو باز کردم که چشمم خورد به موبایلش موبایل اینجا ممنوع بود ! رضا ، پدر مینو میدونست… شاید مینو بی اجازه با خودش آورده بود… شایدم رضا خواست قوانینو نقض کنه. موبایلو گذاشتم تو جیبمو حوله مینو برداشت. از بین لباساش دنبال لباس زیر گشتم . با دیدن ست های گل گلی و عروسکی خنده ام گرفت… فرشته مرگ مارو باش… یکی رو برداشتمو یه دست لباس فرم تمیز هم از تو کمد براش گرفتم. برگشتم اتاق خودم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
«پرنیان شب» روایتی‌ست از دنیایی پنهان در دل واقعیت‌های روزمره ما؛ جایی میان خیال و حقیقت. مینو، دختری معمولی، ناگهان با خالکوبی عجیبی روی کتفش مواجه می‌شود، خالکوبی‌ای که همه‌چیز را دگرگون می‌کند. از دل این نشان مرموز، رازهایی سربرمی‌آورد که گذشته‌ خانواده‌اش و جهانی ناپیدا را برایش روشن می‌سازد؛ دنیایی که در آن عشق، قدرت و خون بر همه‌چیز حکم می‌رانند.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    پرنیان شب
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    پرستو.س
  • ملیت
    ایرانی
  • ویراستار
    رمانسرا
  • صفحات
    2636
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 6,629 بازدید
  • برچسب ها:
مطالب مرتبط
موضوعات
ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان سرا " میباشد.