پست های ویژه
دانلود رمان داستی اغواگر pdf از هلن هارت برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستی از یک گاو نر خلوت ناپذیر ترسناک نمی ترسد. سوارکار موفق می داند که زندگی چالش های ترسناک تری دارد. صاحب حیوان Zach McCray نیم میلیون دلار به هر کسی که بتواند هشت ثانیه کامل روی او بماند جایزه می دهد. ابن دارایی کمک زیادی به داستی و برادرش کرد تا مزرعه تقریباً ورشکسته خود را بازسازی کنند. آیا زاک اجازه می دهد زنی سوار بر گاو خود شود؟ بعید به نظر می رسد. هنوز گرد و غبار سرسخت او را فریب می دهد. پدرش سالها پیش در مزرعه مک کری کار می کرد ، و زاک از او به عنوان یک دختر کوچک زمانی که یک نوجوان شیرین بود یاد می کند. زمان تغییر می کند ، و اکنون او یک زن جوان زیبا و مطلوب است. چندین بوسه ی هات باعث می شود که زاک آرزوهای بیشتری داشته باشد …این رمان جلد اول مجموعه وسوسه ها از هلن هارت است.
– زود باش، سام، بابایی میگه دیگه وقت رفتنه.
داستی آستین خاکی رنگ برادرش رو کشید. گرمای کلرادو باعث شده بود که اون عرق کند و اون موهای طلایی و سرخ خودش رو از روی صورتش کنار زد.
_ای خدا! داستی، میشه یک چند دقیقه ای بهم وقت بدی؟
_ آره، ناقلا.
چاد مک کرای سرش رو تکان داد.
_ ما پیمان خودمون رو مهر و موم می کنیم، از این به بعد ما مثل برادر های خونی هستیم.
چاد دستش رو بالا گرفت و یک قطره خون از کف دستش فرو ریخت. داستی با انزجار به اون نگاه کرد. اون روی کوهها متمرکز شده بود. اون عاشق قله ها و کوه های عظیم و غول پیکر بود، از آنجایی که از اینجا کوه ها به رنگ آبی تیره به نظر می رسید اما با نزدیک تر شدن پدرش به طرز معجزه آسایی سبز شد.
داستی درختان صنوبر رو دوست داشت که بلند و کشیده شده بودند و سعی میکردند آفتاب را از میان شاخههای درختان همیشه بهار دور کند. اون آن صخره های سرخ مایل به قرمز رو دوست داشت که اگه به اندازه کافی به اونها خیره بماند در نظرش صخره ها هم میتونستن حرکت کنند؟ اون دوباره چرخید تا آستین برادرش رو بکشد. قرمزی خون روی دست برادرش می چکید.
دهانش پر از بزاق شد و حالت تهوعی در درون گلویش زبانه می کشید. اون از دیدن خون نفرت داشت. نه به خاطر اینکه بچه بود.
