دانلود رمان تا ثریا pdf از مریم السادات نیکنام برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان این رمان زندگی دختری خودساخته و مذهبی به نام فرناز است که جهت کمک به وضعیت مالی خانواده اش تصمیم به مهاجرت غیر قانونی می گیرد و دست بر قضا گیر باند قاچاق دختر می افتد، برای حفظ نجابتش با چنگ و دندان می جنگد و در این میان با مرد مرموزی در عمارتی مخوف آشنا می شود که بارفتارش احساسات دخترانه ی فرناز مذهبی داستان را دسخوش تغییراتی می کند که…
با مکثی معنی دار آهسته تر و با تاکید بیشتری ادامه داد: به قول شازده کوچولو هرکی گول نخوره تنها میمونه … من از تنهایی بیزارم … برای همین ازت میخوام بدون هیچ فکر کردنی خودت با من گول بزنی … بی هیچ دلیل و منطقی … آنوقت منم قول میدم هیچ وقت نذارم از این مدلی گول خوردن پشیمون بشی … گفت و کنار کشید … گفت و من رو در بین کلماتش غرق کرد … زمان میخواست تا حرفهایش را برای خودم حلاجی کنم … من عاشق این مرد بودم … عاشق وقار و متانتش … عاشق صدا و کمالاتش و عاشق عاشق شدنش
ای خدا کجایی؟ حتم دارم که داری تماشایم میکنی … پس کمکم کن که یک خشت کج دیگر را بنا نگذارم … خودت صلاحم را به دلم بندازم تا طبق صلاح تو جواب این مرد را بدم … سکوت کرده بودم … مدام دوتا انگشت شصتم را دور خودشان چرخ میدادم و نمیدانستم درجوابش چه بگویم … پنج دقیقه ات تمومه … صبر منم همین طور … خب خانم دکتر؟! سرم بالا آمد … مظلومانه نگاهش کردم!
مهربان لبخند و گفت: چی کار میکنی ؟ گولم میخوری و شریک تنهاییم میشی یا از همین راهی که اومدم برگردم و مابقی زندگیم با کارم شریک بشم … پلک هایم بسته شد … زیر لب بسم اللهی گفتم و لب باز کردم: از اونجایی که همیشه آدمه دلسوزی بودم و دلم نمیخواد مابقی عمرتون تو تنهایی بی ثمری بگذره … موافقم … لبهای مردانه اش به زیباترین شکل ممکن کشیده شد … سربه زیر شدم پس به حاج خانم بگم زنگ بزنن منزل و قرار خواستگاری بزارن …